Improve your Pashto conversation

All I have posted on this blog will help to improve your Pashto reading and writing. There is more every level information I will post now and then. I try to post learning lessons in such a manner that both beginners and advanced learners could find them helpful.

But then there are some learners who are good in writing and reading, and they only want to improve their conversation. They should contact  me so we can fix a time for voice chat or phone conversations.

I am also working to prepare these posts in an understandable audio format.

Khoshala aosey (Be Happy)

27 Responses to Improve your Pashto conversation

  1. tony says:

    wow
    i liked this idea

  2. Tariq says:

    وروره دا خپل انځور دي بيخي ډير په خپله پاڼه كي لگولې، پام دي ورته غواړم. گوره چي خپه نسې

  3. muhammad says:

    sallam pa kher roora.

    please could u tell me if u have an audio on ur website. i want to listen to pashto conversations so i can understand it better, if this is not on ur website pls could u give me some other websites which have this.thank u

  4. Hamd says:

    Please let me know where is the lessen

  5. almas says:

    website with audio so you can listen and improve you conversation

    http://www.pashto.ca

  6. farooq says:

    hello everyone
    i am looking for pashto chating website to improve my pashto, is anyone can help me with this?

  7. فرار از تاریکی ها( قسمت بیست هشتم) فشار تبلیغاتی و گول زدن مردم به نفع دیکتاتور دیوانه
    ب
    blog
    print share
    rss[3 reads]

    by Sahameddin Ghiassi
    03-Jun-2010

    فرار از تاریکی ها( قسمت بیست هشتم) فشار تبلیغاتی و گول زدن مردم به نفع دیکتاتور دیوانه

    در اینجا بایست این نکته را در نظر داشت که هیتلر بوسیله انتخاب دمکراسی به دیکتاتوری رسید و با تبلیغات وسیعی که کرد و خود را ناجی مردم نشان داد مردم را به طرف خویش جلب نمود و در ابتدا هم با ساختن اتوبان ها و رونق اقتصادی بیکاری را در آلمان ریشه کن کرد و محبوبیت زیادی کسب کرد. ولی متاسفانه غرور ونخوت و مرض دیکتاتوری او را فرا گرفت و ادعای خدایی کرد. او دیگر خود را یک انسان نمیدانست بلکه خود را فرا تر از هر چیزی فرض میکرد او که یک روز یک کارگر ساده بود اکنون همه چیز را فراموش کرده و مردم را خس و خاشاکی هم اهمیت میدید و خود را برتر و فراتر از آنان در حالیکه او یک مرد کم سواد بود و در اجتماع آن روز آلمان نویسندگان واستادانی بنام زندگی میکردند که هیتلر از لحاظ عقلی و دانشی در برابر آنان شاید نظیر یک در برابر صد بود. با اینهمه او خود را برتر و آنان را سنگ ریزه وخاشاک وخس میدید که این نوع فکر همانا زاییده فکر بیمار اوو مرض جنون دیکتاتوری در اوست که فکر میکرد اکنون او بی نهایت و خدا شده است اکنون او خود را مافوق همه میدید و فکر میکرد که نماینده خدا و یا حتی خود خدا است که همه دال بر بیماریی دارد که یقه دیکتاتور ها را میگیرد وی با صرف مالیات های مردم برای درهم کوبیدن همان مردم افرادی را محتاج به کار و یا قدرت بودند استخدام میکرد و آنان را شست شوی مغزی داده بصورت آدمکی حرف شنو به جان مردم غیر مسلح می انداخت و همانطوریکه میدانید پنجاه انسان بی گناه را به کشتار کرد. قدرت های بزرگ که مشگل را میدانستند تا مدتها سکوت میکردند و از انجام کارهای پر هزینه بر علیه او تا مدتها خود داری میکردند تنها موقعی به فکر افتادند که دیدند ممکن است خودشان هم در خطر بیفتند.

    شاید اگر هیتلر در همان سالهای اول که داشت تندروی میکرد کنترل میشد دنیا اینهمه ظلم و فساد را تجربه نمیکرد. دیوانه گانی که قدرت را قبصه میکنند و دنیایی که سکوت میکند. درست مثل همان صدام مدتها دنیا در برابر جنایات او سکوت کرد تا جایی که دید ممکن است منافع خودشان هم به خطر بیفتد که در آنصورت وارد کارزار شدند ودیوانه قاتل و دیکتاتور را اعدام فرمودند.

    در این نوشته ها که زندگی افراد متخلفی هم موازی با داستان نقل میشود که هر کدامشان برای فرار از تاریکی های جنگ در تلاش هستند.

    هنوز اشعه زرین و تابناک آفتاب زمین را پر شکوه و روشن نکرده بود که سواری با اسب سیاه هیکل بزرگی برازنده و زیبا با داشتن چهره ای متناسب و قشنگ در حالیکه علامت هیتلری به روی بازویش بود زمین را زیر سم اسب اش زیر میگرفت و به جلو میتازید. صدای بر خورد پای اسب با سنگ فرشهای خیابان صدایی بلند تولید میکرد که سکوت را درهم میشکست و سنگهای نیمه خواب را میپرانید و آنان در زیر پاهای توانا و سم مهیب آهنین اسب ناله و ضجه میکردند. و اسب توانا همراه با ناله ها سنگهای سنگ فرش به جلو میتازید و صاحبش را هم را خود میبرد. سوار با نهایت سرعت اسب را هدایت میکرد و در نزدیکی محلی سایه روشنی ملاحظه کرد .سیاهی بو که بر روی زمین حکومت میکرد وزمین را تیره و تار ساخته بود وی دهانه اسب را محکم کشید و حیوان که انتظار چنین بی مهری را از طرف اربابش نداشت ناگهان ایستاد جوان پای در رکاب از اسب به زیر آمد جوانی بود زیبا بلند قامت در حالیکه اسلحه ای روی رانش آویزان بود. سپاهی در بالا پوشی بود که آنرا محکم بخود پیچانیده بود.در آنجا وسط سنگ فرشها یک سیاهی هم خود نمایی میکرد که در بالاپوشی سیاه قرار داشت سوار با نهایت دقت بالا پوشش را کنار زد و بعد با سرعت آنرا از هیکلی که در زیر بالا پوش بود جدا نمود روی زنی زیبا و سحر آمیز و بیحال هویدا گشت . سوار فورا او را شناخت او کلارا یا هلن خواهر سرهنگ بود. هلن بی حال و بی هوش در وسط خیابان سنگ فرش شده افتاده بود. در این موقع صدایی به گوشش رسید که میگفت دست ها بالا بیشرف ها اگر تکان بخوری مغزت را داغون میکنم.سوار با عجله دستهایش را بالا برد لحظه ای بعد مردی نیمه مست جلو آمد سوار با حرکتی بسیار تند او را نشانه رفت و برویش پرید او خیلی بی احیتاطی کرده بود زیرا چند تیر از اسلحه مرد شلیک شد که به سوار اصابت نکردند. اسب حیرت زده از صدای شلیک آنهمه تیر وحشت زده فرار کرد و مقداری که دوید دوباره نزد صاحبش برگشت. مردی که شلیک کرده بود همان سرباز بود که از نزد هلن میآمد. و دیگری روبرت دوست زمان نوجوانی هلن بود دو مرد چون دو ببر خشمگین بهم میپیچیدند عظمت و گندگی سرباز نیرویی برتر بود ولی ظرافت و فرزی و جسارت روبرت هم قابل تحسین بود . ثانیا او مست نبود ولی سرباز نیمه مست بود. سرباز آلمانی فکر میکرد که روبرت میخواهد یکی از هموطنان او را بکشد و از این جهت میخواست مانع گردد و بدین ترتیب آنان با هم گلاویز شده بودند. وضع به نفع روبرت بود و وی با دودستش ضربه ای محکم به سر سرباز زد وسرباز گیج و مست به تلو تلو خوردن افتاد دو مشت دیگر که محکم به دهان او زده شد بکلی طاقت سرباز را ربود و آدمک هیتلری با رفتن طاقت از کفش داشت نقش بر زمین میگشت. بعد هم چند تا مشت دیگر حواله اش که تا کاملا بر زمین پخش شود. چند جای بدن روبرت هم زخمایی سطحی برداشته بود زیرا سرباز هم توانسته بود از شدت غضب او را با دندانهایش زخمی نماید. آدمک های هیتلری بد جوری شست شوی مغزی شده بودند و میخواستند با چنگ و دندان از دیوانه گی های دیکتاتور دیوانه هیتلر حفاظت نمایند. چون اینطور باورشان شده بود که او ناجی ملت آلمان است.

    داستان از این قرار بود که روزی هلن در خیابانی میرفت که خرید نماید پس از برگشتن مقداری از جنس هایی که خریده بود روی زمین ریخت و پخش شد و خودش هم سرخورده بود و به زمین افتاد ویلهلم و دوستش گوتست که در آن نزدیکی ها بودند با سرعت خودشان را به هلن رسانیدند و با عجله و محبت وی را از روی زمین برداشتند و بلندش نمودند هلن آن روز خیلی خوشوقت بود و همین هم باعث شد که نقشه اش به تاخیر بیفتد. ولی او خیلی در اینباره فکر نکرده بود زیرا با غضب همیشه دست و پنجه نرم میکرد. آن روز هم خشم و غضب اورا فرا گرفته بود. هلن آن روز دستور داد که بزمی زیبا بیارایند و عده ای از افسران و سربازان مهم آلمانی را هم دعوت نمودند تا با آنان دوست شده و محبت شان را جلب نمایند تا شاید به آنان اعتمادی هم بکنند. بدین ترتیب بودکه هلن با ویلهلم و گوتست دوست شده بود. و در آن موقع هم وی برای کمک به هلن خود را به او رسانیده بودکه با روبرت درگیر شد. نورت یا روبرت از شدت خشم اسلحه او را برداشت و دوباره محکم برفش کوبید سرباز تکانی دیگر خورد و مثل مرده شده بود. (چون مرده شده بود در متن) در هنگامیکه روبرت هلن را سوار بر اسب میکرد باز نزدیک سرباز بینوا و آدمک هیتلر رفت و باز با شدت به او لگدی زد. گویا وی آدمک هیتلری را سبب بدبختی های خویش میدانست . هلن مدهوش را بر ترک اسب خوابانید و خودش هم پشت او سوار شد ورفت.

    وی هلن را به اتاقش برد و به سراغ فرمانده رفت وی خیلی تعجب کرد که دید فرمانده هنوز بیدار است فرمانده فکر میکرد که روبرت به او دارد خیانت میکند در صورتیکه روبرت برای هواخوری از محل زندگی خود بیرون رفته بود و وقتی که فرمانده اورا میخواست وی در آنجا نبود و نتوانسته بود فورا نزد فرمانده برود. ولی اکنون فرمانده نسبت به او خیلی بدگمان شده بود

    به محض اینکه پهلوی فرمانده رفت صدای عربده های او بلند شد و دستهای پولادینش بهوا بلند میشدند و کشیده های محکمی بر صورت روبرت بینوا میزدند و فرمانده او را حسابی کتک زد و بر صورتش نامردانه چک مینواخت یقه اورا گرفته بود و فریاد میکرد نورت یا روبرت خیلی سعی کرد که از چنگ او بدر آید و از ضربات مشت و سیلی های پی در پی او نجات پیدا کند ولی نشد که نشد. ضربات لگد و مشت و سیلی غیر قانونی و بی جهت فرمانده خیال پرداز و وحشی صفت اورا سخت کوفته و ناراحت میکرد اکنون درد سراسر بدنش را فرا گرفته بود که نورت یا روبرت از آن بسختی رنج میبرد. نعره فرمانده دیوانه مثل هیتلر بلند شد که و یکی از سربازان را به حضور خواست . سرباز با حالت دو به داخل اتاق آمد و خیلی تعجب کرد که دید فرمانده دارد نورت یا روبرت را بسختی میزند. فرمانده گفت فورا او را به زندان ببرید. سرباز جلو آمد و دست رفیق سابق خود را گرفت و درحالیکه او بشدت ناراحت و درد ناک بود و بی حال او را با خودش برد. روبرت آنشب برای تفریح و هوا خوری بیرون رفته بود که با آن همه ماجری روبرو شد وی بطور تصادفی هلن را دید و پس از مراجعت وی را در اتاقش گذاشت و چون دیده بود که از طرف فرمانده احضار شده است فوری به نزد او رفت.

    فرمانده که سر موضوعاتی دیگر ناراحت بود تلافی اش را سر نورت یا روبرت بیچاره در آورد و خودش را حسابی خالی کرد. بهر حال روبرت دید که وی هنوز بیدار و ناراحت است و آن ماجری روی داد. در واقع اکنون روبرت خیلی خوشحال بود زیرا فهمیده بود که فرمانده یک آدم عوضی و دیکتاتور مثل هیتلر است و دیگر هیچ علاقه ای به او نداشت. قبلا رابطه آنان بسیار خوب بود ولی رابطه خوب با دیکتاتور ها نمیتواند دوام داشته باشد و به اندک بهانه ای میتواند تبدیل به جنون و دشمنی بشود. دیکتاتور های نمیتوانند دوستان خوبی باشند و هر آینه ممکن است به دشمنان خطرناکی حتی برای دوستان خیلی نزدیکشان هم تبدیل شوند زیرا در حقیقت دیکتاتور ها بیماران خطرناک روانی هستندکه حتی زن وبچه هایشان هم ممکن است که در معرض خطر از جانب آنان باشند. خیلی از دیکتاتورها حتی زن وبچه هایشان را هم کشته اند و برادر و خواهرایشان را هم از بین برده اند در حققیت دیکتاتور انسانی غیر قابل کنترل با تمایلات انسانی است و هر آن ممکن است وی تبدیل به دیوانه ای خون آشام و هیولایی وحشت زا بگردد. این است که گرد دیکتاتور بودن برای نان و آبی کاری بسیار خطرناک و پر دغدغه است.

    درست مثل این است که شما به یک قاتل حرفه ای و یک دیوانه زنجیری اعتماد و اطمینان کنید. اکنون روبرت یک شناخت کاملا دیگری از فرمانده دیکتاتور کوچک داشت. مردی دیوانه که حتی به زنش هم رحم نکرده بود. اکنون قلب وی از محبت به فرمانده کاملا تهی شده بود بلکه اکنون یک کینه خشم آلوده هم به وی داشت و میخواست که سر فرصت به او ضربه های کاری بزند. او میخواست اکنون سرهنگ برادر هلن یا کلارا را از موقعیت و موضوع مطلع سازد و به کلارا هم فرصت بدهد و کمکش کند تا انتقامش را از فرمانده دیکتاتور بگیرد. شاید به این تریتب این مجموعه دیکتاتورهای بزرگ وکوچک را براندازند و مردم را از این دیکتاتوری جنون وحشت و مرگ برهانند.

    وی پس از عادی شدن جریان و افت خشم فرمانده دوباره نزد فرمانده رفت و جریان را بدو گفت فرمانده هم دستور داد که سربازانی را مرتب کنند و برای حمله به محل اختفای سربازان و پارتیزانهای فرانسوی آماده باشند. روز بعد در نزدیکی های ظهر سرهنگ بسر قبر دوستش که یک سرباز فداکار بود رفت و یک تفنگ کهنه از رده خارج شده که کار نمیکرد را بر روی خاکش چال نمود تا یادگاری از قبر وی باشد . حرارت اشگی که از دیده گانش روان بود بر روی گونه هایش را حس میکرد که بر روی خاک دوست میریخت که سربازی دوست و فداکار را در بر گرفته بود

    سربازی که روبرت را به زندان برده بود هم با وی دیدار کرد و سرهنگ از شیندن همه این جریان خیلی متاثر گشت. روبرت دیگر آن وفاداری و فدا کاری سابق را نسبت به فرمانده نداشت و هرچند اکنون به فرمان همان دیوانه دیکتاتور از زندان آزاد شده بود ولی هیچوقت وحشیگریهای او را نمیتوانست فراموش نماید. ضربات بدون دلیل وعلت مشت و لگد وسیلی های سخت و بی پروای فرمانده وحشی صفت و دیکتاتور را در خاطر داشت و خودش را برای تلافی داشت آماده میکرد. او به فرمانده خیلی خدمت کرده بود و همیشه اورا احترام میگذشت و مورد علاقه اش بود ولی اکنون تمامی آن احترام ها و گذشت ها فرو ریخته ودیوار محبت و دوستی اش به فرمانده دیکتاتور کاملا ریزش نموده بود.

    هلن مخفیانه با روبرت زندگی میکرد و خیال رفتن هم نداشت نقشه هایی عجیب میکشید و میخواست کاری مثبت برای مردم و نجات از دیکتاتوری سرتان شکل انجام دهد.

    در اتاقی دیگر سرهنگ نشسته بود وسرباز هم از آنجا نگهبانی میکرد و در برابر سرهنگ فرمانده هم قرار داشت لحظه بعد حرکاتی مشاهده شد و صداهایی به گوش رسید که همه از چشم تیزبین و هوش سرشار سرهنگ پنهان نماند ولی به آنها هم اعتنایی نکرد زیرا فکر میکرد که سرباز نگهبان در بیرون و همه چیز را در کنترل دارد. همچنانکه سرهنگ به گفته های فرمانده گوش میکرد ناگهان برق کاردی در هوا هویدا شد وپس از لحظه ای کارد بسرعت به سوی پیشانی فرمانده نشانه رفت زنی کارد را در دست داشت که سرباز نگهبان را بیهوش کرده بود و به داخل اتاق آمده بود تا فرمانده را تنبیه نماید. ناله فرمانده بلند شد و خون بشدت از محل کارد زخم شده بیرون فواره زد. دست زن دوباره بالا رفت تا به قلب خیانتکار فرمانده دیکتاتور فرود آید ولی اینبار پنجه قوی سرهنگ عجولانه مچ زن را در هوا گرفت و کارد را از دستش بیرون کشید. دنیا پیش روی فرمانده قصاب تیره و تار شد.

    سرهنگ که هلن را نشناخته بود ضربه ای هولناک به اوزد هلن موهایش را رنگ کرده بود و بدین جهت سرهنگ هم که حواسی نداشت نتوانسته بود که خواهر خود را بشناسدچهره او هم برای خواهرکش نا آشنا بود و تمام این جریان هم تنها در عرض دقیقه ای انجام شده بود. بسرعت اتاق شلوغ شد و سربازانی به داخل آمدند و فورا هلن را با خود بردند. یکی از فداییان فرمانده به خیالش که سرهنگ که اکنون کارد خون آلوده را در دست داشت فکر کرد که او فرمانده را زخمی کرده است و بسویش حمله ور شدو سرهنگ هم اورا با لگدی محکم اورا به عقب راند و سپس فریاد برآورد که مردک ابله چه میکنی من کارد را از کاردزن گرفته ام انگشتان هلن بر روی کارد اثری با رنگ خون بر جای گذاشته بود و سرباز کارد را که از دست سرهنگ پرت شده بود در گوشه ای افتاده متوجه شد. و سرهنگ به فدایی کارد را به وی نشان داد و گفت که او کارد کش نبوده است بلکه زنی بوده که اکنون اورا به زندان برده اند. فدایی هم بسرعت متوجه اشتباهش شد زیرا دست سرهنگ پاک بود و علامت سرخی نداشت و از این جهت ضمن پوزش تعظیمی غرا هم به سرهنگ کرد. سرهنگ هم به زور لبخندی زد ولی این لبخند زا چشم تیز بین فرمانده پنهان نماند.

    فرمانده دیگر دیوانه ای شده بود و بهمه کس و بهمه چیز اکنون بدبین شده بود. خشم فرمانده به روبرت و کارهای ابلهانه ای که کرده بود اورا معذب کرده بود و فکر میکرد که شاید روبرت در صدد تلافی بر آید. و با اطلاع از همه سوابق کارکنانش میترسید که روبرت برای او شاخ شود زیرا فکر میکرد که او اکنون تمامی حقایق را میداند. ودستور داد که اورا هم زندانی کند تا شاید به این روش جلوی مشگلات بیشتری را بگیرد و او نتواند با سرهنگ در مراوده هم باشد. روبرت که اکنون به مردی لاغر اندام و نیمه پژمرده داشت تبدیل میشد و غبار و آتش جنگ های بی حاصل برای دیکتاتورهای دیوانه او را کاملا کسل و خسته کرده بود . دیگر فکر فرار از این جنگ لعنتی بود که میتوانست اورا زنده نگه دارد. او هم میخواست مثل میلیونها انسان دیگر از تاریکی های جنگ و ظلمت شب تار تیره بختی و نادانی فرار کند و به سرزمین نور و صلح و آرامش برود. شبی بود سیاه و تار و پراز خود خواهی ها تمامیت طلبی های یک دیکتاتور دیوانه و تعدادی زیاد دیکتاتورهای کوچک دیگر که همه با شست شوی مغزی جوانان آنان را مثل آدمکهای بی فکر به خدمت خود برای خود در اختیار گرفته بودند.

  8. sahameddinghiassi says:

    ایکاش که مشگل بین بهاییان و مسلمانان هم دوستانه حل میشد.

    دود این مشگل به چشم تعداد زیادی از برادران ما میرود و متاسفانه آقایان آیات عظام و خبرگان دینی نمیدانم بچه دلیلی حاضر نیستند که یک مناظره تلوویزیونی بگذارند تا مردم روشن شوند که مشگل چیست و این اختلاف یکصد چند ساله برای چیست؟ فکر کنم که بهاییان از جان گذشته که براحتی با سرود خوانی به پای چوبه دار میروند حاضرند که با همتایان مسلمان خود در تلویزیونهای حتی ایران هم این مناظره را انجام دهند تا خیال مردم راحت شود و آنوقت بدانند که مشگل کجاست در آنصورت یا بهاییان دست از عقاید خود برمیدارند و به آغوش اسلام الامام الخمینی الموسوی بر میگردند و یا مردم یکی از آنان را انتخاب میکنند یا هردوی آنان را یا هیچکدام را که انتخاب برای مردم بایست آزاد باشد.

    ولی با این عظمت این آیات عظام و پشتوانه عظیم معنوی دینی و عرفانی و این همه علما و دانشمندان اسلامی کسانی هچون غزالی مولوی و سعدی که همه از دانشمندان اسلامی بوده اند و دنیا به آنان مباهات میکنند چطور این آقایان علما با آن دریای دانش و شناخت فقهی و فلسفی به چه دلیل نمیخواهند با بهاییان به یک مناظره تلویزیونی بیایند؟

    مشگلات دین متاسفانه خانواده ها را از هم میپاشد و این نفرت و جدایی مردم را آزرده میسازد و سواستفاده کنان هم از این آب گل آلوده اختلاف مذهبی ماهی های درشت شکار مینمایند.
    داستانی که برایتان بطور کامل مینویسم و تا بحال به قسمتهایی از آن اشاره کرده ام نشان میدهد که دین تا چه اندازه میتواند مخرب و مشگل ساز باشد.

    مهرداد یک پسری بسیار درس خوان و با هوش بود او همیشه در درسهایش نمرات خیلی خوب میگرفت. معدلش شاید چیزی حدود نوزده بود. گرفتن بیست برای او خیلی معمولی بود. در حالیکه ما با گرفتن سیزده و چهارده خیلی خوشحال بودیم او با گرفتن بیست هم شادیی بخصوصی نشان نمیداد. مهرداد در دروس علمی بسیار پرتوان بود. فیزیک را مثل کتاب داستان از حفظ بود و تمام مسایل و تمرینات آنرا حل کرده بود.

    وی در بیست چهار سالگی از دانشگاه تهران فوق لیسانس فیزیک گرفت و برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و بعد از برگشتن هم به عنوان دانشیار در دانشگاه به تدریس پرداخت. با من خیلی گرم بود و بعضی وقت ها عصر را با هم بودیم و به گردش و تبادل افکار میپرداختیم.

    مهرداد در سی سالگی عروسی کرد منتهی چون بعلت دو مذهبه بودن نتوانسته بود با یک دختر بهایی یا مسلمان در سطح خودش عروسی کند به ناچار که هم او را بهایی ها و مسلمانها به علت دو مذهبی بودن پس میزدند با یک دختر دیپلمه از یک پدر و مادر شش کلاسه سواد ازدواج میکند. مهرداد توانسته بود با درجه و رتبه خوبی دکتری خود را بگیرد ولی بارها گله میکرد که خیلی اشتباه کرده است اگر بجای دکتری فیزیک مثلا پزشگ شده بود خیلی بهتر میتوانست خدمت کند و هزینه های زندگی را بپردازد.

    خواهرش هم مرتب به او نق میزد که اگر دکتر پزشگ شده بودی شاید میتوانستی با یک دختر بهتر عروسی کنی ولی چون نشدی حالا بایست با یک دختر دیپلمه بسازی. پدر مادر پریسا تنها شش کلاس سواد داشتند و بسیار محدود فکر میکردند ولی داشتن غرور و اینکه دامادشان استاد دانشگاه و دکتر به آنان این فرض را دامن زده بود که آنان خیلی بیشتر از او درک میکنند.

    مهرداد بسیار گله میکرد که پدر و مادر همسرش همراه با خواهرش همیشه سعی میکنند که او را به هر نوعی که میتوانند باصطلاح خیط کنند و مچش را بگیرند که مثلا بیسواد است والکی دکتری گرفته است. هرچه مهرداد میگفت آنان با یک نه جواب میدادند و سعی میکردند که عکسش را ثابت کنند. بخصوص که پدر پریسا که تنها شش کلاس سواد داشت فکر میکرد با تمسخر دامادش باسواد جلوه خواهد کرد. خوب اگر بتوانی به یک استاد دانشگاه با درجه دکتری ثابت کنی که اشتباه میکند کاری مهم انجام داده ای و مسلم است که معلومات بیشتری نسبت به او داری.

    هرچه مهرداد سعی میکرد که کله نگیرد و با آنان بحث نکند ممکن نمیشد. چند بار مهرداد باکراهت ثابت کرده بودکه آنان اشتباه میکنند ولی بعوض اینکه اوضاع بهتر شود خانواده بیسواد با او دشمنی و بد جنسی بیشتری میکردند. و بارها به مهرداد حتی سرکوفت زدند که اشتباه کردند دخترشان را به مردی داده اند که تنها مادرش بهایی بوده و خودش اطلاعاتی در باره بهاییت ندارد.

    خواهر مهرداد به او گفت که اشتباه از خود اوست چرا دکتر پزشگ نشده است و یا این دکتری فیزیک بچه درد میخورد بایست تنها کارمند دولت و یا موسسه های خصوصی بشوی در صورتیکه اگر پزشگ میبودی میتوانستی مطب باز کنی وکلی پول در بیاوری و در آنصورت براحتی میتوانستی یک دختر لیسانس بگیری با فوق لیسانس؟

    متاسفانه با انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری دانشمند عظیم الاشان الامام الایت الله العظمی الخمینی الموسوی بابغه قرن و سیاستمدار برجسته مهرداد هم مثل بسیاری از بهاییان و نیمه بهاییان اخراج گردید و چون حاضر نبود که به مذهب مادر و همسرش بدگویی آنهم در روزنامه ها بکند اخراج شد. حالا دیگر خوب اوتویی به دست خانواده همسر افتاده بود که میگفتند که اگر از ابتدا به کارهای خصوصی مشغول شده بودی و دنبال کار دولتی نمیرفتی حالا این مشگل را نداشتی. پدر همسر وی که یک بازاری بود خیلی بخودش مغرور بود که دارای تجربه و دانش بسیار است و برای همین است که در این چنین شرایطی هم هیچ مشگلی ندارد.

    مهرداد خواهر به آمریکا رفته بود و مرتب برایش نامه مینوشت که به آمریک برود. زیرا کشوری هست که دارای امکانات زیادی میباشد و اگر او مقداری سرمایه داشته باشد براحتی میتواند خانه بخرد و کارهایی انجام دهد. مهرداد که از طرف خانواده بسیار در فشار بودکه دنبال درآمدی خوبی برود و با داشتن چهار بچه مخارج هم روز به روز زیادتر میشد و همسرش هم مرتب نق میزد که چرا یک رشته ای خوانده ای که بدرد کار آزاد نمیخورد دست به دست هم داد و مهرداد راهی خارج شد.

    خواهر مهرداد هم به همان علت نتوانسته بود که یک شوهر معمولی بکند که در سطح خودش باشد. خواهر که توانسته بود مثل مهرداد دکتری بگیرد در یک سازمان کوچک ملی کاری معمولی داشت و به همان دلیل دو مذهبه بودن زن مردی شده بود که ایرانی بود و کرمانی ولی حتی فارسی را هم خوب صحبت نمیکرد چه برسد به انگلیسی.

    بهرحال وقتی مهرداد سرمایه باقیمانده را نقد کرد و برای خواهرش فرستاد قرار بود که برای او خانه ای بخرند. ولی آنان خانه را بنام خودشان خریده بودند. خواهر و شوهر صاحب خانه بودند و اسم اورا هم بعنوان وام دهنده ذکر کرده بودند ولی هیچ سهمی در خانه نداشت. علی آقا همسر خواهر که یک مرد تریاکی بسیار مسن تر از خواهر مهرداد بود یک آدم بیکاره و ول بود که تنها با کارهایی نظیر شرط بندی و قمار و کار در مشروب فروشی ها زندگی میکرد.

    او هم مثلا بهایی بود و فکر میکرد که مهرداد را بخاطر اینکه مادرش بهایی است در تهران از بین میبرند و یا او نمیتواند به آمریکا بیاید چون ویزا گرفتن مشگل است و حتی اگر به آمریکا بیاید سخت میتواند که اینجا بماند و اقامت و اجازه کار بگیرد. این بود که با خیال راحت سرمایه اورا خرج کرده بودند. هنگامیکه دیدند اوتوانسته است به آمریکا بیاید همسر گفت که اجازه ندارد که به خانه آنان بیایند. واگر بیاید پلیس خبر میکنند. بفرمایید اینهم توفه بودن آقای بهایی که بارها گلایه میکرد که در زمانی که در کرمان بوده چون بهایی بوده به او نام نمی فروختند.

    مهرداد هم پس از چندین روز و شب دربدری بالاخره کاری گیر میآورد و زندگی را با سختی تمام شروع میکند. ولی او مدام دنبال کارهای اقامتی بوده که بتواند همسر و فرزندانش را هم بیاورد. متاسفانه اکثر داستانهایی آنانی که مورد هجوم قرار گرفته اند بسیار بهم شبیه هستند. پروانه همسر وی به خیال اینکه میتواند شوهر آمریکایی پولدار بکند از وی تلاق میگیرد و بعد از مدتی که مهرداد مجبور میشود به تهران برگردد. پدر زن بی انصاف تمامی دارایی های او را که به دست او سپرده بودند ملکتو مینماید یعنی یا خودش بر میدارد و یا در اختیار دیگران میگذارد که استفاده کنند. و از کیسه مهرداد بذل و بخشش مینماید. خانه مهرداد را رها کرده بود تا به مخروبه ای تبدیل شود و مستاجر هم از موقعیت سو استفاده کرده بود و کرایه ای پرداخت نکرده بود.

    مهرداد مجبور میشود که به تهران برگردد. بفرمایید اینهم پدر زن بهایی مهرداد؟ پسرخاله مهرداد به او خیلی مهربانی میکند و دلسوزییهایی برایش مینمایند و مهرداد که دیگر کسی را نداشته است به آنان خیلی اعتماد میکند و آنان هم خیلی به مهرداد رسیدگی مینمایند تا اعتماد کامل مهرداد را به خود جلب مینمایند.

    مهرداد با خیال راحت ماشین اسباب خانه و خانه خود را به آنان میسپارد و به آمریکا بر میگردد. وقتی بعد از چند سال به ایران میرود میبیند که پسرخاله هم چیزی شبیه به پدر زن شده است. با او بسیار سرد و نامهربان و همه اسباب و ماشین و زندگی اورا از بین برده است. تنها پولهایی که در بانک هست تنها ودیعه های مستاجران است و بقیه را آقا خورده است و میگوید که خرج خانه اش کرده و ندارد که بدهد ماشین نو خریده و اسباب خانه خودرا به دستور علیامخدره نو کرده است.

    خوب اینهم یک نمونه دیگر. نامه های مهرداد به بیت عدل و محافل های ملی و محلی آمریکا و یاران ایران هم با بی تفاوتی روبرو میشود. و دختر پسر خاله میگوید که هرکس که سر مالش نباشد وضع همین است میخواستی که سرمالت باشی تا از بین نرود. متاسفانه عشق و دوستی مرده است و آنچه فعلا باقی مانده است مادیگرایی است و اینکه چطور بتوانیم اعتماد کسی را جلب نماییم و غارتش کنیم. در این رهگذر بهایی مسلمان وی مسیحی و غیره ندارد تا مادامیکه دوستی و انسانیت مرده وضع همین است.

    همانطوریکه مسلمانان به بهاییان تجاوز میکنند با این چند مثال برای شما ثابت کردم که بهاییان هم در مواقعی دست کمی از همتایان بد خود در سایر دینها ندارند.

    همانطوریکه شیوخ عرب با غارت سرمایه مردم خود آنان را درفقر بیماری و بیسوادی رها میکنند و خودشان رد برجهای عاج و خانه های طلایی زندگی میکنند و از برکت سر اسلام به آنهمه عیش سر مستی و جلال و شکوه رسیده اند در صورتیکه میگویند که حضرت علی برای مخارج یومیه خود به کارگری میپرداخته است و یا شبها به خانه یتیمان میرفته و به بیوه زنان و پدر مردگان کمک میکرده است در حالیکه شیوخ عرب میلیارد ها دلار ثروت نفت را یه چنگ آورده اند و بجای ساختن بیمارستان دانشگاه ایجاد کار آن سرمایه ها را دربانکهای خارجی خوابانیده اند و به عیش و عشرت مشغول هستند.

    خوب برای یکی دین منبع در آمد و زندگی شاهانه است وبرای دیگری مصیبت و ناراحتی. امیدوارم که روزی انسانیت و دوستی همه جا حکمران شود و با آزاری و آزادگی هم به هم با عدل و داد بسر ببریم و کسی را به عنوان داشتن دین یا نداشتن آن و یا بخاطر رنگ پوست و ملیت و زبان مورد آزار و شکنجه قرار ندهند.

    آی اهل عالم بیایید که این دوروزه زندگی را با شادی و محبت و همکاری با هم بسر ببریم.

    یک چند به کودکی چو استاد شدیم. یک چند به استادی خود شاد شدیم. پایان سخن نگر که مارا چه رسید از خاک بر آمدیم بر خاک شدیم بر باد شدیم. می بخور منبر بسوزان مردم آزاری نکن

    سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز مرده آنست که نامش به نکویی نبرند. تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی؟؟

  9. پشتو 31-7-2010 پارسی

    1-ارتباطات اضافی ضرورت داریم. ضرورت لرو. مخابرات مونگ اضافی مخابری ارتیا دی.
    We need additional communication, or telecommunication.
    2-محافظین اضافی به امنیت کمک میکنند. اضافی گارد محافظین امنیت ته کمک کوی. مرسته کوی.
    More guards or protectors will help the security.
    3-هوا گرم است هوا توده دی. .
    The weather is warm.
    4-تفنگهای نو ساهه انداخت خوب ندارند. نویی توپکونه شه یا خه انداخت یا خه ساهه نه لری.
    The new rifles cannot aim good, the miss the points.
    5-ماشین هلیکوپتر نواست. د چورلکه ماشین نویی دی.
    The machine of helicopter is new
    6-جنرال با سربازان خود از سربازان خود خوشحال است. جنرال په خپل سرتیری سره خوشحاله دی.
    General is happy with his soldiers.
    7-تیم صحی ملل متحد میآید. د ملل متحد صحی دله رازی.
    The medical unit of the United Nations is coming.
    8-ما باید ساهه را امنیت کنیم. مونگ باید سیمه ته امنیت وکرو.
    We must take care of the security of the area
    9-په افغانستان کی بهرانیو بهرانی خارجی. وژل شوی کشته شدند. پوزیان سرتیری اوهم هفتم. خو اما. هویت داگه روشن. واضح. داگه آشکار. راهی سه بدین سو. شمیر شماره. وارسیده رسید. تیری سه شنبه. ورز. اورز. یاغی اورپک شورشی. در آتش شوت کردن. نور دیگر. دغه این برید حمله. وروسته بعدا. ولسوالی ولایت دیس تریکت. چادونه انفجار. پت کس. بیا باردیگر.
    In Afghanistan, foreigners, killed, the military of seventh Patel ion
    10-یوزل بیا. یک بار دیگر. همدغه ولایت پروینس. پرمهال در جریان. مهال وقت. ویشت. وژل کشته. میاش. ماه.102 یوسل دوه
    One time more or another time. Province, during, time,

    11-نیمایی نصف. خونری خونین. تولیز مجموعی. دول به قسمت. چه قسمت. دننه داخل. درکوردننه داخل خانه. او بهر خارج. ماموریت. سرنگوایی چنگه چطور. شکونه شکها. عین حال در همان وقت. پروراندی در برابر. یولر یک سلسله. لسگونه درها. بل گونه سل گونه زل گونه هزار. وسله وال مسلح. مخالف.
    Half, bloody, a collection, part, inside, inside the house, foreign, official business trip. How, doubt, in the same time, equal, a chain, doors, like, armed, opposition.
    12-جنرکاره برگه خبری روزنامه. په اره در باره. نیول شو . جزییات. زینی بعضی. ایمه ایز سیمه. ایز سیمه ایز منطقه ای. چاروال مسول. وال اختیار. شامل. معمولا غاره گردن. کنار. غاره. په سرک غاره بمبونه بمب ها. زیاد تر. مرژوبله تلفات. مایونه مین ها.
    Newspaper, about, detailed, some, area, this area, responsible, will-ability-responsibility, contain, generally, usually, neck, side, in the side of street, bombs, more, casualty.
    13-په افغانستان کی. در افغانستان په کندک کی. په هوایی دگر کی. په گاوندی کی. په دلگه کی. په جومات کی په ولسوالی کی. په تولی کی. په برشنا کی. برق. په چینه کی دشمن. په ونونه کی درخت.
    In
    14-دناتو توزیان پوزیان پوزیا. نظامی. وژل شوی ناروغ شوی معلم شوی. بریاله شوی. عسکر شوی. خورل شوی. مات شوی. زخمی شوی کامیاب شوی. سردک شوی. داخل شوی. قوماندان شوی. مینزل شوی. چادونه شوی. گرمی شوی.توده شوی. برید شوی.
    You are, you will be. You get , you enter…
    15-ترلل شوی رنا شوی اورز شوی غلا شوی دزدی. ورک شوی سرآشپز شوی. درماله شوی ترمیم شوی ودان شوی. وژل شوی استری شوی چتل شوی. شته شوی کوس شوی پایین شوی. وژل شوی صاحبمصبان خورل شوی اوبو دودی. لیکل شوی. لیکل شوی کتاب. جور شوی تلفن. سیر شوی کاغذ. زاله شو وسلی. مینزل شوی کالی آغوستل شوی کالی. کالای پوشیده شده.
    Eat, read…
    16-خراب شوی کورونه تیره سه شنبه. تیره اورز. تیره اورز چلور بجی. تیره یک شنبه سهار چلور بجی. تیره ماخام شپگ بجی. تیره اونی ونی غرمه دوه بجی نوروزنه. ته. راتلونکی میاشت. ماشام راتلونکی دوه بجی. چلور بجی.
    Destroyed, houses, yesterday, yesterday at four o’clock , last Sunday at four o’ clock. At evening at six o’ Clock . …
    17-راتلونکی سه شنبه دوه بجی سهار وختی هفته. دشورشیانو بریدونه . دشورشیانو حملات. د یاغیان بریدونه. د شاگردان زره دار تانکونه بریدون. دچورلکی بریدونه. داربکی بریدونه. دهوایی آلوتکه بریدونه. دهوایی گلبدین زواکونو بریدونه.
    Next Tuesday at two in the morning in this week. The attack of insurgent, rebels, rebellions.
    18- وسله وال بریدونه. د افغانستان دملی امنیت بریدونه. دهوایی قطعه بریدونه. دغر نیز قطعه بریدونه. دسمندر زوانکونو دهوایی قطعه بریدونه. دغر نیز قطعه بریدونه . د سمندری زواکونو بریدونه.
    The attack of armed people, the attack of the National Security of Afghanistan. The attack of the air force unit. The attack of mountain forces. The attack of sea forces.

    پشتو 31-7-2010 پارسی
    Repeat for exercises
    1-ارتباطات اضافی ضرورت داریم. ضرورت لرو. مخابرات مونگ اضافی مخابری ارتیا دی.

    2-محافظین اضافی به امنیت کمک میکنند. اضافی گارد محافظین امنیت ته کمک کوی. مرسته کوی.

    3-هوا گرم است هوا توده دی. .

    4-تفنگهای نو ساهه انداخت خوب ندارند. نویی توپکونه شه یا خه انداخت یا خه ساهه نه لری.

    5-ماشین هلیکوپتر نواست. د چورلکه ماشین نویی دی.

    6-جنرال با سربازان خود از سربازان خود خوشحال است. جنرال په خپل سرتیری سره خوشحاله دی.

    7-تیم صحی ملل متحد میآید. د ملل متحد صحی دله رازی.

    8-ما باید ساهه را امنیت کنیم. مونگ باید سیمه ته امنیت وکرو.

    9-په افغانستان کی بهرانیو بهرانی خارجی. وژل شوی کشته شدند. پوزیان سرتیری اوهم هفتم. خو اما. هویت داگه روشن. واضح. داگه آشکار. راهی سه بدین سو. شمیر شماره. وارسیده رسید. تیری سه شنبه. ورز. اورز. یاغی اورپک شورشی. در آتش شوت کردن. نور دیگر. دغه این برید حمله. وروسته بعدا. ولسوالی ولایت دیس تریکت. چادونه انفجار. پت کس. بیا باردیگر.

    10-یوزل بیا. یک بار دیگر. همدغه ولایت پروینس. پرمهال در جریان. مهال وقت. ویشت. وژل کشته. میاشت. ماه. یوسل دوه 102

    11-نیمایی نصف. خونری خونین. تولیز مجموعی. دول به قسمت. چه قسمت. دننه داخل. درکوردننه داخل خانه. او بهر خارج. ماموریت. سرنگوایی چنگه چطور. شکونه شکها. عین حال در همان وقت. پروراندی در برابر. یولر یک سلسله. لسگونه درها. بل گونه سل گونه زل گونه هزار. وسله وال مسلح. مخالف.

    12-جنرکاره برگه خبری روزنامه. په اره در باره. نیول شو . جزییات. زینی بعضی. ایمه ایز سیمه. ایز سیمه ایز منطقه ای. چاروال مسول. وال اختیار. شامل. معمولا غاره گردن. کنار. غاره. په سرک غاره بمبونه بمب ها. زیاد تر. مرژوبله تلفات. مایونه مین ها.

    13-په افغانستان کی. در افغانستان په کندک کی. په هوایی دگر کی. په گاوندی کی. په دلگه کی. په جومات کی په ولسوالی کی. په تولی کی. په برشنا کی. برق. په چینه کی دشمن. په ونونه کی درخت.

    14-دناتو توزیان پوزیان پوزیا. نظامی. وژل شوی ناروغ شوی معلم شوی. بریاله شوی. عسکر شوی. خورل شوی. مات شوی. زخمی شوی کامیاب شوی. سردک شوی. داخل شوی. قوماندان شوی. مینزل شوی. چادونه شوی. گرمی شوی.توده شوی. برید شوی.

    15-ترلل شوی رنا شوی اورز شوی غلا شوی دزدی. ورک شوی سرآشپز شوی. درماله شوی ترمیم شوی ودان شوی. وژل شوی استری شوی چتل شوی. شته شوی کوس شوی پایین شوی. وژل شوی صاحبمصبان خورل شوی اوبو دودی. لیکل شوی. لیکل شوی کتاب. جور شوی تلفن. سیر شوی کاغذ. زاله شو وسلی. مینزل شوی کالی آغوستل شوی کالی. کالای پوشیده شده.

    16-خراب شوی کورونه تیره سه شنبه. تیره اورز. تیره اورز چلور بجی. تیره یک شنبه سهار چلور بجی. تیره ماخام شپگ بجی. تیره اونی ونی غرمه دوه بجی نوروزنه. ته. راتلونکی میاشت. ماشام راتلونکی دوه بجی. چلور بجی.

    17-راتلونکی سه شنبه دوه بجی سهار وختی هفته. دشورشیانو بریدونه . دشورشیانو حملات. د یاغیان بریدونه. د شاگردان زره دار تانکونه بریدون. دچورلکی بریدونه. داربکی بریدونه. دهوایی آلوتکه بریدونه. دهوایی گلبدین زواکونو بریدونه.

    18- وسله وال بریدونه. د افغانستان دملی امنیت بریدونه. دهوایی قطعه بریدونه. دغر نیز قطعه بریدونه. دسمندر زوانکونو دهوایی قطعه بریدونه. دغر نیز قطعه بریدونه . د سمندری زواکونو بریدونه.

    19-دبرید چخه وروسته بعداز دمکتب چخه وروسته. دماشام چخه وروسته بعد از. د چادونی چخه وروسته. دغرمی چخه مخ کی. دماشام چخه مخ کی. روبرو. و سیلابون چخه مخ کی. ناتو قوماندان وویل وایله. د ملی اردو قوماندان وویله ویلی. دکابل د ولایت قوماندان د دریم مخابراتی قطعه وایله.

    20-دگر من. وایلی ویل لی. وای لی للی. نیول شوی. گرفته شده. دارپکو او دری کسان نیول شوی. د طالبان او دری کسان نیول شوی. دری کسان . دری پلیسان نیول وی. قاچاق ورونه.

    پوزی تمرینات دپولیسو تمرینات. د تانگان تمرینات. د عملیات قطعه تمرینات. .

    21-تیر دوشنبه ملی دخصتی وو. تیره هفته ملی رخصتی وو. نویی مخابراتی دستگاه. دیوار جنوبی شهر. د شار جنوبی دیوال. د قطعه جنوبی دیوال.
    Last Monday was the national holidays. Last week was the National holiday. The new telecommunication equipments. The wall of the South of the city. The south unit.
    22-شورشیان نویی وسلو سره بلدیت نه لری. شورشیان زاده نویی ناویگیشن سیستم بلدیت نلری.
    The insurgent, the rebels, the rebellions do not know the use of the new armed or weapons.

    23-زبان یار من پشتوست من پشتو نمیدانم. نرسیده بتکده عجم به نیاز سوز گداز من. که به یک محمد عربی گرفته حجاز وجود من. عدم وجود سایه ز خورشید معین میگردد.
    The language of my beloved sweetheart is Pashto and I do not know Pashto, but I am learning. I did not reach the Persian temple with love and move of mine, the Arab Mohammad got my entire of my existence. The shade will appear if the sun is there.
    24-راپرت استخباراتی فعالیت شورشیان را نشان میدهد. د استخباراتی راپرت د شورشیان فعالیت خیی. خیی نشان میدهد. دساتالایت عکسونه تصویرونه دا اروپکی فعالیتونه خیی.
    The security report or information unit report shows the activities of rebellions. The satellite pictures are not clear. It shows the activities of rebellions
    26-ساختمان . تعمبرات جنوبی خراب شده است. د لویدیز تعمیرونه خراب شوی دی. د ختیز تعمیرونه لمزل شوی دی. سلی دی.
    The building in the South is destroyed. The buildings in the East is also destroyed.
    27- مردم باید دیوار بسازند. درست کنند جور کنند. د خلک باید دیوال جور کری. وکری.
    The people should build the wall.
    28-عکسهای ساتالایت روشن نیستند. ساتالایت عکسونه شه نه دی. روشنا رنا نه دی.
    The satellite pictures are not clear.
    29-جویهای آب از آب پر است. د اوبو ویاله د اوبونه چخه دک دی. چتل چخه لگری چخه دبر چخه کثافت از از چوب از سنگ.
    The water canals are full of water.
    30-این محدودیت یا محدود کردن عمل شورشان را کم میکند. این محدودیت محل شورشیان را محدود میکند. این محدودیت د شورشیان دغه زای کم وکری. محدوده وی. کم ووی. دغه زای شورشیان محدوده وی.
    This limitation will limit the activities of insurgents.
    31-دملگری ملتونه استازی رازی. نمایندگان ملل متحد آمدند.
    The representatives of the United Nation are coming.
    32-سرمکانیک ماشین را جور میکند. سرمخانیک ماشین جوروی.
    The head of the mechanic is fixing the machine.
    33-یک انفجار در سه مایلی شهر اتفاق افتاد. دری مایلی ته شار چخه لری وو. وشوه. وو. یوه چادونه د شار دری مایلونه چخه لری وو.
    An strong explosion has happened or is done in the distance of three miles of the city.
    34-دغه دره عسکران لپاره خطرناک دی. سرتیری لپاره دپاره خطرناک دی. این دره برای سربازان خطرناک است.
    This valley is dangerous for the soldiers.
    35-آخرین ملاقات خوب بود. تیره ملاقات خه وو وی. آخری ملاقات خه وو.
    The last meeting was good.
    36-ما جگران ول را ملاقات کردیم. ما جگران ول سره ملاقات وکر کری.
    We visited the major Well.
    37-مشاور نظامی راپرت را خواند. د نظامی مشاور پوزی راپرت ته ولولی. ول وسته پازی. پازی مشاورین رپرت ولوله.
    The consultant to the military read the report.
    38-داود سه ماین پیدا کرد. داود دری مایونه پیدا وکر. پیدا کر وکره
    David find three mains.
    39-ما با ارتباطات مشگلات رادیویی داریم. ما با مخابری مشگلات داریم. مونگ مخابری سره استونزه یا مشگلاتونه لرو.
    We have difficulties with the communication or telecommunications.

    40-ارتباطات مخابراتی قطع شده است. د مخابراتی ارتباط یا اریکه قطع شوه یا شوی دی.
    Our telecommunication system is cut. If off
    41-ارسال انتقال تفتگ ها آهسته است. د توپکو انتفال وروری. ورور دی.
    The delivery of the rifles is taking place very slowly. Transport of the rifles is slow.
    42-تانکها خراب شده است. تانکونه خراب شوی دی. شوه.
    The tanks are damaged.
    43-یکبار دیگر قطعه صحی میآید. یوزل بیا یووار بیا صحی قطعه رازی.
    Once more time the medical unit is coming.
    44-سه شنبه گذشته رخصتی ملی بود. تیره میاشت ملی رخصتی وو.
    Last Tuesday was a national holiday.
    45-ولرو داشته باشیم. جمله لاندی راغی آمد.
    په خوراکی مواد کاروان حمله لاندی راغی. په خوراکی مواد کاروان برید لاندی راغی.
    There was an attack to our food convey.
    46-لطفا از منطقه ساهه جنگ عکسبرداری کنید. مهربانی وکرو لطفا د جگری د سیمه نه یا چخه عکسونه واخلی. .
    Please, take picture of the war areas.
    47-مطمین شوید که به انداه کافی سربازان داشته باشید. مطمین شی چه کافی اندازه سرتیری ولری.
    Be sure that you have enough soldiers.
    48-دادمند شی باید به سربازان تعلیمات نظامی داده شو. باید سرتیری ته نظامی تعلیمات ولری. وکروشی. همراه سره. سربازان ته. به. کابل ته به کابل. زمین زمکه. از کابل کابل چخه. لپاره برای. باید سرتیری ته پازی نظامی تعلیمات ورکروشی.
    Be sure that the soldiers got enough training. With the soldiers, to Kabul. From Kabul.
    49-دیوار شمالی قطعه خراب شده است. د قطعه شمالی دیوال خراب شوی دی.

  10. پشتو پارسه 7

    1-قطار نظامی باید از این منطقه بیرون برود. کاروان نظامی کاروان د جگری سیمه چخه باید بووزی.
    The military convey should leave this area.
    2-قطعات گزمه ها از خیمه ها بیرون رفتند. د گزمه قطعه له خپل خیمه چخه واتلی دی. بیرون دی. خیمه رونه
    The patrol unit have gone out of the tents.
    3-لاریگانی په نظامی اده توزی اده ته نژدی مه دره وی. لاری ها در نزدیک پایگاه نظامی استفاده نکیند. لاری گانی په نظامی اده نژدی مه دره وی استفاده نکوی.
    Do not use the tracks close to the military bases.
    4-لطفا مردم ملکی را بگویید که به ساهه عملیات نزدیک نشوند. لطفا ملکی خلک ته ووایی چه عملیات سیمه ته نژدی مه دره وی. نژده ورنشی.
    Please, inform the civilians that they should not be close to the operation areas.
    5-قظعه صحی میآید و ما برایشان گفتیم که نیایند زیرا خطرناک است. صحی قطعه رازی مونگ ته د دویی ووایی چه مه رازی زکه چه خطرناک دی. مونژ ورته ووایی چه مه رازی چه خطر ده.
    The medical unit wanted to come, but we told them not to come because it is dangerous now. Because here is not safe any more now.
    6-برای ما احوال رسیده است که حملات طالبان زیاد شده است. مونژ ته احوال یا خبر رسیدگی د طالبان بریدونه زیات شوی دی. دیر شوی دی. رسیدهلی چه.
    We were informed that the Taliban performed more attacks now.

    7-برای ما احوال رسیده است که طالبان در خانه های ملکی مردم پت شده اند پنهان شده اند. خانه های مردم عادی. مونگ ته خبر رسیده لی چه طالبان د ملکی کسان کورونه که پت شوی دی.
    We have the information that the Taliban are hidden in the civilian houses, or in the house of regular people.
    8-مطمین شوید که تمامی سربازان لباسهای زرهی خود را گرفته اند. مطمین شی چه تول سرتیری خپل زره دال کالی واخلی.
    Be sure, or make sure that the soldiers have got their armed clothes.
    9-عسکرهای اردوی ملی از سلاحهای جدید خود شکایت دارند. ملی اردو سرتیری نویی وسله چخه شکایتونه لری. خوشحاله نه دی.
    The soldiers of National army or guards have difficulties or claims against their new weapons.
    10-برای ما احوال رسیده است که در جنوب جنگ است. مونژ ته خبر رسیده لی چه په جنوب جگره ده.
    We are informed that there is war in the South
    11-دروازه شکسته است. دروازه ماز شوی دی.
    The gate is broken
    12-ما به کامپیوتریهای زیادی احتیاج داریم ضرورت داریم مونگ اضافی کامپیوترونه ته ضرورت لرو یا ارتیا لرو.
    We need more tracks.
    13-پیام های رادیوی اضافی کمکی نمی کنند. مخابری اضافی کمک نمی کند. ارتباط مخابراتی اریکه ارتباطات. اضافی مخابری مرسته نکوی کمک نه کوی.
    The additional telecommunication reports do not help.
    14-هفته گذشته به سربازان کامپیوترهای نو داده شد. توریع شد. دیره اونی نویی کامپیوترونه سرتیری سره ویشل شوی دی. توزیع شوی دی.
    Last weak the soldiers got new computers.
    15-ارتباطات قطع شده است. ارتباطاتونه قطع شوی دی یا اریکه قطع شوی دی.
    The communication is cut. Is broken.
    16-جنرال داود سرتیری یوه عجیبه کار وکر. جنرال داود عسکران دیر خه کارونه کوی. وکری. کار خوبی کردند.
    The soldiers of general David did a good job.
    17-دویی ته ووایه مننه. به آنان بگویید که تشکر میکنم.
    Tell them my appriciation
    18-خرد ضابط قسیم دیوار قطعه را درست کرد جور کرد. خرد ضابط قسیم د قطعه دیوال جور کر. وکر . یا جور کری.
    Sergeant Ghasem repaired the wall of the unit. or did the wall unit that was damaged.
    19-دیوار غربی قطعه خراب شده است. د قطعه غربی دیوال خراب شوی دی. ویجار شوی دی. د لویدیز قطعه دیوال ویجار شوی دی.
    The west wall is damaged or destroyed.
    20-دیروز ما سه حمله بالای سر خود در ده قریه داشتیم. تیره اورز یا پرون مونگ دری بریدونه حمله ها خپل کلی باندی درلود. وشوا. زمونگ پخپل کلی باندی درلود.
    Yesterday we had three attacks in our village.
    21-سعی کن ببینید که درقریه چه اتفاقی افتاده چه واقع شده است. وگوری په کلی ته کی چه خبره ده . چه واقع شوی ده. مخابرات رایکه.
    Try to find out what is happening in the village. Try to see what is happened in the village.
    22-اضافه سرتیری . کمین کمینونه د تیر کاروان اریکه ارتباط . خلک ولی گی بعضی. ویشل شوی ده توزیع. زه غوارم چه پوشم.
    Additional soldiers, ambush, last convey, communication, distribution, I want what to …
    23-من میخواهم بدانم که تانک ها در منطقه جنگی چگونه هستند؟ زه غوارم که پوهیگم یا پوگم چه تانکونه دجگری په سیمه کی چنگه دی؟
    I want to know that the tanks are performing in the war area ?
    24-زول گی اسکوآد. اینتلیجنت یونیت. قطعه استخباراتی. لویدیز لاره راه غربی. بلوک پلاتون ختیز لخوا شمال لخوا از طرف استازی نماینده.
    Squad, intelligent unit, West way, platoon or block. The East North side. representative
    26-د تیل تاکرونه تانکر های نفت. چادونه انفجار. دله تیم. دشپه گزمه گزمه شب. دشپی وظیفه وظیفه شب.
    The tankers of oil. Explosion, team, the night patrol. The night duty.
    27-سربازان از کوه پایین میآیند. سرتیری د غره چخه کته لیگی. بریف معلومات ورکول. عملیات کوهستانی د غرنی عملیات.
    The soldiers are come the mountain down. Brief , knowledge. Mountain operation
    28- به سربازان بگویید که لباسهای خود را جمع کنند. سرتیری ته ووایی که خپل کالی جمع گیری تول کری.
    Tell to the soldiers that they should organize or gather their clothes
    29-سربازان از کوه بالا میشوند. سرتیری غرته یورته کیگی جکیگی.
    The soldiers are climbing the mountains. They are going up the mountain.
    30- هلی کوپتر پایین پرواز میکند. هلی کوپتر تیک پرواز کوی. شته لواله بالا. بلند جک و چک پرواز کوی. لوه بلند.
    The helicopters are flying in a very low attitude.
    31- ما باید که سربازان را تعلیم بدهیم. موتگ باید ه سرتیری ته تعلیمات ورکرو.
    We should train the soldiers.
    32-در پشت حمله دستهای دولتهای خارجی قرار دارد. یا هست. در بهرانیو هیوادونه لاس دی. درحمله پرشا دخارجی هیوادونو لاس دی. هست.
    Behind of this attack is the hand of the foreign forces. They interfere in this attacks or helping the people to do this attack.
    33-قوماندان از انفجار مین جلوگیری کرد. قوماندان له ماین چادونه چخه مخنی وی وکر مخ نی وی وکر. یا دماین د انفجار چخه مخنی ول. جلوگیری وکر.
    The commander could stop the explosion, had cancelled the explosion.
    34-مردم محل از پلیس راضی یا خوشحال نیستند. د محل خلک له پولیس چخه خوشحاله نه دی.
    The local people are not happy with the police forces.
    35-ما به قطعه پیاده زیاد ضرورت داریم . ما به پیاده ..مونگ په پیاده قطعه ته ارتیا لرو یا ضرورت لرو.
    We need the infantry unit.
    36-ما آرزو داریم که داکتر ها بیآیند. مونگ هیله لرو چه داکتران راشی. بیایند. ددشمن اور آتش دشمن. اوربند آتش بس.
    We wish or hope that the doctors will come or will return.
    37- فردوگاه جای نشستن هلی کوپتر خوب نیست امنیت ندارد مطمین نیست.د چورلکه د کی ناست تو سیمه امنیت نه ده. د کی ناستو ساهه.
    The airport or base for landing of helicopter is not good, is not safe. And has no security condition.
    38-درسهای نو برای شاگردان سربازان تشریح شد. نویی درسونه سرتیری سره تشریح شوه.
    The new lessons had explained for the students or soldiers.
    39-من شنیدم که دیروز یک انفجار قوی رخ داد . شد. شوه. ما اوری دلی چه پرون قوی انفجار وشوه.
    I heard that yesterday there was a heavy explotion.
    40-پس دری بجی یا بعد له دری بجی اورپکی یا شورشیان چخه کلی ته رازی.
    At two o’ clock the insurgent are coming.
    41-تانک زره دار از پل رد شد. تیر شد. زره تانکونه پله چخه تیر شوی.
    The armed tank has passed the bridge.
    43-ابو د باندی کلی ته خراب دی چتل دی کاکر کاری دی. ککر دی. قریه پایین ترلاندی کلی یا لاندی کلی.
    The water in the lower village is contaminated.

  11. Tracer رد پا اثر
    Track مسیر لار
    Traction wheels عرابه کش گنده دکستوولو عرابه
    Trade مبادله سوداگری

    Ultimatum اخطار
    Ultraviolet شعاع ماورای بنفش شعا ماورای بنفش
    Unarmed خلع سلاح غیر اسله وسله کول
    Unavoidable غیر قابل اجتناب اجتناب ناپذیر
    Under زیر لاندی
    Under command زیر امر د امر لاندی
    Underground زیر زمینی د زمکی لاندی
    Underwater زیر آب د ابو لاندی
    Uneducated بی سواد بی تعلیم ناخوانده
    Unfeasible انجام ناپذیر دنه منلوور
    Uniform لباس مخصوص یونیفارم
    Unilateral یکجانبه یوه خواه
    Unit واحد یو قطعه
    Unofficial غیر رسمی
    Unsolved حل ناشده ناحل شوی
    Uprising قیام
    Urgent عاجل ضروری
    Use استفاده استعمالول
    Useful قابل استفاده داستعمال قابل
    Utilization به کار بردن کار اخستل

    Vacation رخصتی
    Vaccinate واکسن کردن واکسن کول
    Vacuum خلا پاک کردن تیش زای
    Valid قابل اعتبار قانونی اعتباری
    Valor زروریتا والو دریچه واللو احترام گول کول
    Vehicle عراده وسیله نقلیه دورلو راوریو وسیله
    Velocity بسرعت تیزی
    Vent هواکش دیوایا مانع د تلوراتلو زای
    Verify تایید کردن ایو خبری رشتیا دو دروغ معلومول
    Version نسخه دیوی شی شرح
    Vertical عمودی
    Vessel کشتی بحری کشتی
    Victim شکار شده قربانی قربانی په شه ای ژوبل کیلدل
    Vigilant آماده بیدار هوسباز
    Violate جبر خشونت سیکاوی کول
    Violence شکاری لیدونکی
    Visibility ملاقات دیدن به سترگه کیدل گیدل
    Visit ملاقات دیدن ملاقات کول
    Volley دره وادی ناوه
    Volume اندازه مقدار

    Wage war جنگ برپا کردن د جگری شروع کول
    War جنگ

    Warhead کلاهک دفاع کردن د جنگ اسلحه
    Ward off دفع کردن دفاع کردن وفع کول
    Warehouse
    Warn خبرداری ورکول
    Warship کشتی جنگی
    Watchtower برج مراقبت
    Wave موج
    Weapon سلاح اسلحه وسلی
    Wheel تایر د چرخ ویل
    Whistle اشتلاق شپیلی
    Win غلبه کامیابی بری بریالیتوپ
    Withdraw عقب زدن عقب کشیدن شاته تلل
    Witness شاهد با چشم دیده شاهد کیدل
    Work shift وقت کار د کار وخت
    Wound زخمی مجروح ژوبل کول
    Wounded person. انسان زخمی ژوبل شوی سری

    Xerox کاپی نقل فوتوکاپی
    x-rays عکس بدن د بدن د برخو عکس واخستل

    yard Yankee سانتی متر 90 باشنده آمریکای شمالی درمریکی د شمال اوسیدونکی
    zero zone Zulu. صفر ناحیه سیمه وقت کرینویچ دلویدیز وقت.

  12. Hi

    The house is close to Moss Park. The Address is 13305 Lacebark Pine Road, Orlando, Fl 32832 tel: 4072819704 and here is some picture. The house is about 3500 square feet, had generator, is against hurricane, has gat and fence, it is five acres, has irrigation and lights in the five acres land. Have cages for animals. It has four bath rooms five bedrooms and mother in law place. The house is community house and can be rented to six different people. I can rent rooms for $550 to $850 per month.
    پشتو پارسه 10 8/4/2010

  13. پشتو پارسه 10 8/4/2010

    1-این محدویت محل شورشیان را محدودمیکند. جای شورشیان را تنگ میکند. دشورشیان دغه زای محدود کری یا کم کری. دغه زای شورشیان محدوده وی. کم وی.

    2-دملگرو ملتونه استازی رازی. نماینده گان سازمان ملل متحد میآیدن.

    3-سرمکانیک ماشین را جور کرد میکند. سرمخانیک ماشین ماشین جوروی.

    4-یک انفجار در سه مایلی شهر اتفاق افتاد. یوه چادونه د دری مایلی ته شار چخه لری وو. وشوه یا یوه چادونه د شار دری مایلونه دری.

    5-دغه دره عسکران لپاره خطرناک دی. دغه دره سرتیری لپاره یا دپاره خطرناک دی. این دره برای سربازان خطرناک است.

    6-آخرین ملاقات خوب بود. تیره ملاقات خه وی یا وو.

    7-مونگ جگران ول سره ملاقات وکر یا کری. ما جگران ول را ملاقات کردیم.

    8-مشاور نظامی راپرت را خواند. دنظامی یا پاوزی مشاور راپرت ته ولولی. ول وسته.

    9-عساکر جدید در ماه آینده می آیند. نویی سرتیری په راتلونکی میاشت کی رازی. تیر میاشت ماه گذشته. په راتلونکی کال هفته تیرکال تیره اونی .

    10-سرمکانیک به این نتیجه رسیده است که ماشین هلی کاپتر همراه شن مشگل پیداکرده است با ورود شن به آن مشگل پیدا کرده است. سرمخانیک باور لری یا عقیده لری چه چورلکه ماشین شکه سره ستونزه یا مشگل پیدا کری. یا خاری سره خاک

    11-ضابط مایک ووایی ووایل چه نویی سرتیری یا سرتیرو تیر شه عسکری تمرین اجرا کری یا اجرا وکری. ضابط مایک میگفت که عسکرن نو یا جدید تمرینات خوب انجام داده اند.

    12-طالبانو د مخدره توکوله موا تجارت چخه بی کچه دیری پیسی تر لاسه کری دی. طالبان از تجارت مواد مخدر به ثروتهای زیاد غیر قانونی دست یافته اند.

    13-مشاورین ملل متحد میآیند مطمین شوید با باشید که افراد کافی برای محافظت آنان داشته باشید. یا برای آنان باشند یا حضور داشته باشند. دملگری ملتونه مشاورین یا استازی رازی دادمند شی یا مطمین شی چه هغوی مخافظیت لپاره کافی کسان لری. کوکونار خشخاش.

    14-د افغانستان زعفران په نریکی دیر شه بازار لری. زعفران افغانستان در جهان بازار خوبی دارد.

    15-ما دو کامپیوتر نظامی را گم کرده ایم. مونگ دوه نظامی یا پاوزی کامپیوترونه ورک کری دی. . مونگ دوه نظامی تانکونه ورک کری دی.

    16-شورشیان برای امنیت یک تهدید بزرگ بشمار میروند. اورپکی امنیت لپاره گواخ یا تهدید لویی تهدید یا لویی گواخ شمیر کیگی.

    17-سرتیری په جکه ارتفاعات کی مورچل نیوولل دی. نیوولل دی. سربازان در ارتفاعات بلند سنگر گرفته اند. مورچل سنگر

    18-مگر جکه ارتفاعات زمونژ سرتیرو سره ته زیان لری؟ ضرر لری؟

    19-اورپکی په غرو ترشا کی پت شوی دی. شورشیان در پشت کوهها پنهان شده اند.

    20-به قوماندان پلیس بگویید که امنیت ساحه لویی جرگه را بگیرند. د پولیس قوماندان ته ووایی چه د( سیمه) لویی جرگه سیمه امنیت ونیسی.

    21-من شنیده ام که دیروز یک انفجار قوی نزدیک بیس قرارگاه نظامی رخ داد. زه یا ما اوری دلی اوریدلی چه پرون یوه قوی یا سخت چادونه پاوزی یا نظامی منطقه یا سیمه نژدی سیمه وشوه.

    22-سربازان اردوی ملی به حمایت نیروی هوایی یا قوای هوایی ضرورت دارند. توله ..د ملی اردو سرتیری د هوایی زواکونه قوتونه مرسته ته ارتیا لری.

    23-ما اوریدلی چه پرون یوه قوی چادونه نژدی سیمه نظامی سیمه وشوه. ما شنیده ایم.

    24-قوتهای کشف محل دشمن را کشف کردند. د کشف قوتونه د دشمن محل یا سیمه کشف کری دی.

    25-یخه اوبو نویی تلفون د یا آف یا کسره فارسی را ندارد. صفت د نمیگیرد. پیدا کری دی. توله قطعه گزمه از طرف شب گزمه میکند. قطعه گزمه د گزمه یا تولی قطعه تولی …دگزمه تلی یا تولی دشپه لخوا له طرفه گزمه کوی.

    26-این وظیفه شبانه آنان است. دغه د دویی شپه وظیفه ده.

    27-شرکت توللی احتیاج به مشاورین بیشتری یا جدید دارد. توللی به مشاورین زیادتر ضرورت دارد. توللی نور یا دیر مشاورین ته ضرورت لرو.

    28-این برای سربازان خطرناک است که از دره تیر شوند یا رد شوند. دغه یا دا سرتیری لپاره خطرناکه ده چه دره چخه تیر شی یا دره نه تیر شی.

    29-به سربازان بگویید که در سنگرهای خود بمانند. باشند. سرتیری ت ووایی چه پخپل مورچلونه کی وی یا پاته شی باشند. په خپل صف کی په خیل کوته کی.

    30-تمرینان صبح شروع میشود. تعلیمات سبا شروع کیگی یا پیل کیگی. داود معلم کیگی یا شوی. دویی ناجور کیگی آنان مریض هستند. غمجن غمگین دروغجن دروغگو.

    31-مونگ باید زاره وسله چخه استفاده وکرو. ما باید از سلاح کهنه استفاده بکنیم.

    32-پرسنل نظامی نباید وارد شهر شوند. د پاوزی یا نظامی پرسنل باید شارته کی داخل نشی. شی بشوند نشی نشوند.

    33-شاروال سرتیری سره خوشحاله نه دی. شهردار همراه عسکران یا از عسکران خوشحال نیست.

    34-به آنان بگویید که در این منطقه خیمه بزنند. دویی ته ووایی په دغه منطقه کی خیمه ووهی. وه وهی. بر دو دیده به چشم.

    35-ما قادر به جور کردن مخابره نیستیم. ما نمی توانیم مخابره را جور کنیم. مونگ نشو کری چه مخابره جورکرو.

    36-اوبو چتل ککر وو. آب آلوده بود. وره شوی ده. غوشه گوشت خراب را از بین بردیم. مونگ خراب غوشه له منزله وره شوی ده. وو. گوشت خراب را سربازان خوردند. خراب غوشه سربازان خورلی وو.

    37-به خرد ضابط اسمیت بگویید که تانکهایش خوب کار کرده است. خرد ضابط اسمیت ته ووایی چه هغه تانکونه خه کار کری دی.

    38-درغرب قطعه تعمیر جور شده است. دلویدیز قطعه یا د قطعه په لودیز کی یا غرب کی تعمیر جور شوی دی.

    39-این سرک امنیت ندارد. دغه سرک امنیت نه دی یا نشته. نلری.

    40-تانکهای اضافی کمک نمیکنند. اضافی تانکونه مرسته نه کوی.

    41-به ارتباطات اضافی ضرورت داریم . اضافی مخابری ارتیا دی. لرو.

    42-محافظین اضافی به امنیت کمک میکنند. اضافی گارد محافظین ته کمک کوی. مرسته کوی. هواگرم است هوا توده دی.

    43-تفنگ های نو ساحه انداخت خوب ندارند. نویی توپکونه شه انداخت یا انداخت خه ساحه نه لری.

    44- ماشین هلی کوپتر نو است. د چورلکه ماشین نویی دی.

    45- جنرال با سربازان خود خوشحال است یا از سربازان خود. جنرال په خپل سرتیری سره خوشحاله دی.

    46-تیم صحی سازمان ملل متحد میآید. د ملگری ملتونه صحی دله رازی.

    47-ماباید ساحه را امنیت کنیم وکرو. مونگ باید سیمه ته امنیت وکرو.

    48-نویی مخابره عسکران ته توزیع شوی دی. مخابرات جدید بین سربازان توزیع شده است. دستگاههای مخابراتی جدید.

    49-من میخواهم بدانم چگونه از آنها استفاده کنم. زه غوارم چه پوشم چه دویی مخابره چنگه استفاده کوی. هغوی چه مخابره چنگه استفاده کوی.

    50- ببینید که همراه سربازان چه گپ است. چه میشود. وگوری چه سربازان سره چه کیگی. پای.

  14. پشتو پارسه ده 10

    1-امروز جنرال جان عساکر خود را با اردوی ملی یکجا میسازد.
    نن اورز جنرال جان په خپل عساکر یا سرتیری سره د اردوی ملی یو زای کوی

    2-در ملاقات آخر یا در آخرین ملاقات ما با مشگل مواجهه شدیم. د آخرین ملاقات مونگ مشگل لری. لرو. د ملاقات په پای که کته نی په پای کی مونگ مشگل مخامخ شود د ملاقات په آخر کی مشگل سره مخامخ شو.

    3-عملیات ما در هفته آنیده شروع می شود. زمونگ عملیات په راتلونکی اونی کی شروع شوی. زمونگ عملیات په راتلونکی هفته کی پیل کیگی. پیل کیگی شروع کیگی.

    4-عساکر باید آماده باشند. سرتیری بای تیار وسی یا ووسی.

    5-مردم قریه با کمک قوای آمریکایی ضرورت دارند. د کلی خلک د آمریکایانو پاد یا قوا مرسته اریتا لری. مردم خلک به کمک قوای آمریکایی ضرورت دارند. ضرورت لری.

    6-مردم ملکی به کمک مردم آمریکا ضرورت دارند. ارتیا لری دارند ارتیا لرو داریم ارتیا لرم دارم دمحلی خلک به آمریکایانو خلک مرسته ارتیا لری.

    7-این کلینیک در آخر ماه به دوا ضرورت دارد. دغه کلینیک په تیره میاشت کی دواته ضرورت لری ارتیا لری. په میاشت په آخر کی درمل ارتیا لری. دغه کلینیک په میاشت په آخر کی درمل ضرورت لری.

    8-کاروان نظامی باید که از ساحه جنگ بیرون شود. نظامی کاروان له جنگ سیمه چخه باید بوزی.

    9-دغه لار دیره خطرناکه ده. این سرک بسیار خطرناک است.

    10- قوای نظامی زا دروازه شرقی استفاده میکنند. توزیع پاوزی یا نظامی قوا یا زواکونه له خیتز دروازه چخه استفاده کوی.

    11-په کابل کی د ایساف مشری فرانسی پرغاره واخیسته. در کابل قوماندانی فرانسه مسولیت شهر را به گردن گرفت.

    12-قوماندان داود گفت که ما به تجهیزات صحی بیشتر احتیاج داریم. قوماندان داود ووایل چه مونگ نور صحی تحهیزات ارتیا لرو.

    13-هیچ کسی زخمی یا کشته نشده است. هیچ چوک مره او زخمی شوی نه دی. تپی وژل

    14 – مطمین باشید که سربازان تمام وسایل خود را گرفته باشند. اخیستی وی. مطمین شی چه تول سرتیری په خپل وسایل اخستی وی.

    15-امروز ضابط اسمیت عساکر جدید میآورد. نن اورز ضابط اسمیت نویی سرتیری راولی آوردن.

    16-قوماندان نورالدین به طالبان اخطار داده است که این منطقه را در ظرف بیست چهار ساعت رها کند. قوماندان نورالدین طالبانو ته اخطار ورکره ورکری دی چه دغه سیمه په چلور ویشت ساعتونه کی خوش کیگی یا خوشی کیگی یا پری دی. پریک دی. خوشی کیگی. بروند رها کنند.

    17-تانکهای زره دار باید فردا از مواد سوختی یا تیل گازوییل یا بنزین پر شوند یا دک شوند. یا از تیل دک شوند. سباته در زره دار تانکونه باید د تیل چخه دک شی. په سبا کی در صبح

    18-ارتباط بین تانک ها و لاری ها قطع شده است. ارتباط اریکه. دتانکونو او لاریگانو ترمنز قطع شوی دی. اریکه د لاری او تانکونه اوغوس شوی دی. قطع شوی دی. اریکه د تانکونو او لاریو تر منز قطع شوی دی.

    19-مامشاورین ملل متحد را ملاقات میکنیم. مونگ د ملگری ملتونه استازی سره ملاقات کووو. کوو.

    20-آخرین ملاقات خوب نیود دآخرین ملاقات خه نه وو.

    21-مردم بخاطر آب ناپاک و خوردن آشامیدن آن مریض شده اند. مردم محل. د محل مردم د ناپاک اوبو به خاطر ناروغ یا ناجور شوی دی.
    پلا زمینی فایده.

    22-قوای اتلاف بالای شورشیان حمله میکند. از بالای سر د اتلافی قوای شورشیانو باندی حمله کوی. برید کوی.

    23-ازمنکه زمینی. قطعه استخبارات سلاحهای دزدی شده را کشف کرد. د استخباراتی قطعه د غلا شوی وسلی کشف کری دی. پیدا کری. د استخباراتو قطعه.

    24-من متوجه شدم که سرباز دوست دارد از راه کهنه استفاده کند. سرک کهنه. زه پوشم چه سرتیری زاره لار چخه استفاده کوی کری.

    25-عسکر ها کاری بسیار عالی کردند. انجام دادند. سرتیری دیر خه کارکری. دیر عالی کار کری.

    26-ماباید مطابق پلان پیش برویم. مونگ باید د پلان مطابق کی پر مخ ته لار شو. مخ کی لار شو.

    27-ما در شهر دوتا گزمه داریم. مونگ دگزمی دوه قطعه په شارکی درلوده. په ویاله کی در جوی آب.

    28-خیمه ها باید در سر کوه نصب شوند. خیمی باید په غرونه کی نصب شی. کتابچی جمع است. هرگاه لغتی به ه ختم بشود در جمع ی میگیرد. مخابره مخابری.

    29-شورشیان سلاحهای نو را ماه گذشته بدست آورند. اورپکی تیره میاشت نویی وسلی لاس ته راوری دی.

    30-سلاحها توسط قطعه نظامی زرهی بین سربازان تقسیم شد.
    وسلی د زره دار قطعه لخوا سربازان ته توزیع شوی وو.

    31-ضابط داود یک راپرت را ازکوه 99 میآورد. خرد ضابط داود یوه راپرت له دنهه نوی غر چخه رارری .

    32-زه غوارم چه پوشم. دویی مخابره چخه چنگه استفاده کوی. زه غوارم چه پوشم دویی مخابری چنگه استفاده کوی.

    33-حمله های شورشیان زیاد شده است. دشورشیان بریدونه زیات شوی دی.

    34-در جنوب جنگ است. په جنوب کی جنگ دی. جگری دی. په لویدیز کی جگری دی.

    35-هفته گذشته ما محافظین زیادی اضافی داشتیم. تیره میاشت مونگ اضافی محافطین درلود یا درلوده.

    36-مخابره های اضافی ضرورت است. د اضافی مخابری ارتیا دی. ضرورت دی.

    37-درغرب قریه مکتب جورشده است. د کلی لودیز کی شوونزه یا مکتب جور شوی دی. پای.

  15. پشتو پارسی امیر 4

    1-ضابط مایک امروز راپرت را از صفحه بیست هشت میآورد. نن ضابط مایک د راپرت له اته شل صفحه وراری. ضابط مایک اورز نن راپورترونه اته شل قطعه صفحه غوندی راری.
    The sergeant Mike is going to bring the report from the page 28 today.
    2-لطفا مهربانی وکرو ضابط مارک خبر وکری واکری خبر کری.
    Please, call the sergeant Mark.
    3-امروز جنرال جان عسکران جدید رامیآورد. تا همراه میلیشا های محلی تعلیم بگیرند. برای دو هفته آینده اینان تمرین داده میشوند. نن اورز جنرال مارک نویی سرتیری راولی چه سیمه یز میلیشه سره تعلیم اخلی. د تعلیم لپاره دوه اونی شوی.
    Today the general John will bring the new soldiers so they should be trained with the local militias , the train will be for two weeks, the next two weeks.
    4-یکبار دیگر نمایندگان یا مشاورین ملل متحد برای دیدار میآنید. که با قوماندان دیدار کنند. مطمین باشید که سربازان کافی برای محافظت آنان آنجا باشند. یووار بیا د ملل متحده مشاورین قوماندان سره گوری – د ملگری ملتونه مشاورین .
    ملاقات کوی . چه سرتیری کافی حد اندازه کافی د دویی محافظت لپاره وی. باشند. چه کافی اندازه سرتیری د دویی محافظت وی.
    One time more or again, the representatives of the United Nation are coming for visit and they want to see also the local commanders, be sure that you have enough soldiers for their protection or for their security purpose.
    5-در ملاقات آخری ما به مشگل مواجهه شدیم یا ما مشگل پیدا کردیم. ما باشورشیان با مشگل روبرو شدیم. په آخری ملاقات کی یا په بعدی یا قبلی ملاقات کی مونگ شورشیان یا اورپکی سره په مشگل سره مخامخ سره شوه. مشگلات استونزه.
    In the last meeting we had problems with the insurgents.
    6-دیروز تورن داود کشف کرد که در پروسه انتقال سلاحهای نو خراب شده اند. پرون تورن داود کشف کری چه د نویی توپکونو انتقالاولو پروسه خراب شوی دی. خراب شو. خرابه شی زاره توپکونه سلاحهای کهنه.
    Yesterday captain David discovered that the new weapons have been damaged in the time of transport activities. Or in the time of transportation the new weapons have been damaged.
    7-امروز ضابط میلر راپرت را از صفحه هشتاد هشت میآورد . لطفا مارا بزودی خبر کنید. نن اورز ضابط میلر راپرت له اته اتیاوم چخه راری. لطفا مونگ ته زر خبری وکری. خبر راسی. سهار وختی تیره شپه. شب گذشته. غرمه ظهر د راتلونکی اورز. روز آینده فردا. نن اورز امروز.
    Today the sergeant Miller will bring a report from the page of 88, please call us as soon as possible or please inform us quickly.
    8-جنرال جان نن اورز په خپل عسکران راری چه د میلیشا محلی تعلیم کری دی. راری چه …جنرال جان په خپل سرتیری راری چه میلیشی تعلیم ورکری. میلشتونه
    General John will train their soldiers and the local militia.
    9-سه تا تانکر تیل گم شده است. دری د یتلو تاکرونه ورک شوی دی. دی تیلو دری تانکرونه ورک شوی دی. د ملاقات آخری د آخری ملاقات.
    Three tanker of till or petrol, Gasoline has been missing.
    ازمزکه زمین مواجهه مخامخ. شورشیان سره اورپکو سره وکر کرد. وسله اسلحه. داوبو تانکر د اوبو ویاله جوی آب. د توپکو انتقال. دری چلور فوتی کانتینر.

    10-ما به مشگل مواجهه هستیم. مونگ مشگل سره مخامخ یو یا وو. مواد ما خلاص میشود. زمونگ مواد خلاصی دی. توزی نظامی. قطعه اکمالات
    We have difficulties , our materials are finished.
    11-لطفا راپرت را زود روان کنید. لطفا راپرت زر روان کری ولیگی.
    Please, send the report quickly.
    12-کپی راپرت صحی ضرورت است. یوه کپی راپرت ضرورت ته. د صحی راپرت کپی یوه کپی صحی راپرت ضرورته کرو.
    We need a correct copy of the medical report.
    13-جگران داود سربازان خود را در قریه میآورد. جگران په خپل سرتیری کلی ته راری.
    Major David bring his soldiers to the village.
    14-قطار از دره تیر میشود. قطار دره چخه تیریگی تیری ژی.
    The convey is passing the valley.
    15-این براشان خطرناک است . دغه د دویی لپاره خطرناک وی.
    This is dangerous for them.
    16-تمرینان تفنگ خلاص شد. د توپکو تمرینات خلاصه شوه.
    The training with the rifle is finished.
    17-قطعه زره دار تانک از پست آخری طی شد. د تانک زره دار قطعه له آخر پسته چخه تیر شوه.
    The armed unit of tanks had passed the last check point.
    18-به سربازان بگویید که برای عملیات تیار شوند. سرتیری ته ووایی چه عملیاتو دپاره تیار شی.
    Say to the soldiers they should be ready for operation.
    در این اواخر به تازگی ما دوربین گرفته ایم. دغه اواخر کی مونگ دوربین واخسته اخسیته.
    We have new cameras or we got camera recently.
    19-سیستم ناویگیشن کار نمیکند. د ناویگیشن سیستم کار نه کوی.
    The navigation system does not work or operate.

  16. khurshid ahmed says:

    if anyone want to learn pushto language then contact with me i am not a pathan but i learned pushto thats i want to share this knowledge to some one who really need it my contact no 0345-9684979

  17. پشتو پارسی 14

    1-مادر پیش روی بودیم اما شورشیان از عقب بالای حمله کردند. بالای کوه یا بالای سرما.

    مونژ تر پر مختک کی وو. بودیم مگر شورشیان اورپکی یا اورپکو مونز شا لخوا باندی یا ترشا چخه برید وکر. کردند. مونگ تر پر مختک وو مگر اورپکیو له شا چخه باندی برید وکر.

    2-سلاحهای اردوی ملی خراب شده است و آنها به مکانیک آمریکایی ضرورت دارند. د ملی اردو وسله خراب شوی دی او دویی یوه آمریکایی مخانیک ته ضرورت لری. یا ارتیا لری. او هغوی یا دویی یو آمریکایانو مخانیک ته ارتیا لری.

    3-عساکر ناتو بزودی افغانستان را ترک خواهند کرد. دناتو سرتیری ژر به افغانستان پریدی. میپرند. ترک به وکری خه وزی ووزی واتل. مر منفی میکند و به آینده می سازد.

    4-قوماندان به عسکرها ی خود گفت که با تانکهایتان از دروازه شمالی داخل شهر شوید. قوماندان په خپل سرتیری ووایل گفت که هغوی… تانکونه لپاره شمالی دروازه چخه شار ته داخل شی. قوماندان په خپل سرتیری ووایل چه هغوی تانکونه سره شمالی دروازه نه شار ته داخل شی.

    5-ما به کارمندان نو ضرورت داریم. مونژ نویی کارمندان ضرورت لرو. مونژ ارتیا لرو چه نویی کاری گه مقرر کرو یا استخدام کرو.

    6- به قوای امنیتی در باره این موضوع بگویید. دامنیتی قوا ووایه دغه موضوع په باره کی امنیتی زوانکونه ته ووایی.

    7-ما به یک ترجمان احتیاج داریم که به عسکران بگوید که تانکها و منطقه را محافظت کنند. مونگ یوه ترجمان ته ارتیا لرو چه سرتیری ته ووایی که تانکونه ا سیمه ته محافظت وکری.

    8-گزارش یا راپرت استخباراتی نشان میدهد که ما میتوانیم مرکز طالبان را از بین ببریم.

    پشتو پارسی 14

    1-مادر پیش روی بودیم اما شورشیان از عقب بالای حمله کردند. بالای کوه یا بالای سرما.

    مونژ تر پر مختک کی وو. بودیم مگر شورشیان اورپکی یا اورپکو مونز شا لخوا باندی یا ترشا چخه برید وکر. کردند. مونگ تر پر مختک وو مگر اورپکیو له شا چخه باندی برید وکر.

    2-سلاحهای اردوی ملی خراب شده است و آنها به مکانیک آمریکایی ضرورت دارند. د ملی اردو وسله خراب شوی دی او دویی یوه آمریکایی مخانیک ته ضرورت لری. یا ارتیا لری. او هغوی یا دویی یو آمریکایانو مخانیک ته ارتیا لری.

    3-عساکر ناتو بزودی افغانستان را ترک خواهند کرد. دناتو سرتیری ژر به افغانستان پریدی. میپرند. ترک به وکری خه وزی ووزی واتل. مر منفی میکند و به آینده می سازد.

    4-قوماندان به عسکرها ی خود گفت که با تانکهایتان از دروازه شمالی داخل شهر شوید. قوماندان په خپل سرتیری ووایل گفت که هغوی… تانکونه لپاره شمالی دروازه چخه شار ته داخل شی. قوماندان په خپل سرتیری ووایل چه هغوی تانکونه سره شمالی دروازه نه شار ته داخل شی.

    5-ما به کارمندان نو ضرورت داریم. مونژ نویی کارمندان ضرورت لرو. مونژ ارتیا لرو چه نویی کاری گه مقرر کرو یا استخدام کرو.

    6- به قوای امنیتی در باره این موضوع بگویید. دامنیتی قوا ووایه دغه موضوع په باره کی امنیتی زوانکونه ته ووایی.

    7-ما به یک ترجمان احتیاج داریم که به عسکران بگوید که تانکها و منطقه را محافظت کنند. مونگ یوه ترجمان ته ارتیا لرو چه سرتیری ته ووایی که تانکونه ا سیمه ته محافظت وکری.

    8-گزارش یا راپرت استخباراتی نشان میدهد که ما میتوانیم مرکز طالبان را از بین ببریم.
    داستخباراتی راپرت خیی شودل چه مونگ کاوالای شو چه طالبانو جایگانی مرکزونه خراب کرو.

    9-هلی کوپترهای تمامی تستهای خود را تمام کردند. چورلکی په خپل تول امتحانی پروازونه یا الوتنی الوتکی خلاص کری. یا وکر. چورلکو په خپل امتحانی الوتنی خلاص کر یا وکر.

    10-قوماندان پخپل سرتیری ته ووایل چه په خپل وسله واخلی. اما شالخوا راشی. قوماندان به سربازانش گفت که اسلحه های خود را بردارند شدی در عقب او حرکت کنند.

    11-خوردن گوشت خراب فاسد برای صحت خوب نیست. ناپاکه غواشه خورل صحت لپاره خه نه ده . زیان لری. ضرر لری.

    12-زخمیان ملکی را به شفاخانه ببرید. دملکی زخمیان روغتون ته بوزی. بوزی ببرید یا ورولی راولی بیاورید. تپتیان تب داران زخمیان. د ملکی وژل شویی کسان یخچال ته بوزی.

    13-ببینید که مشگل هست مشگلی در این منطقه هست؟ وگوری چه دا اصلی ستونزه اوکه نه ده. ووینی ببینید.

    14- ما میخواهیم جای دیگری را برای نشستن پیدا کنیم. ما میخواهیم یک موقعیت دیگری را .. مونژ غوارو یوبل موقعیت یا یو بل زای شناس یا نشست لپاره پیداکرو.

    15-نیروهای اتلافی میخواهند که از طرف کوهستان حمله کنند. د اتلاف قوا غواری چه له غرونه چخه یا غرونه طرف ته برید وکری. یا لخوا دغرونه له طرفه …

    16-خواهشمنداست که با ادارات محلی همراهی کنید یا همکاری کنید. لطفا د محلی داداری محلی یا محلی اداراتی سره همکاری وکری. یا لطفا د محلی رسمی ادارات سره همکاری وکری. مهربانی وکری . محلی مسولین رسمی سره مامورین رسمی محلی مرسته وکری.

    17-دیروز به ما گفتند که تانکهای نو جمعه میرسند. پرون دویی ووایی چه نویی تانکونه پرون یا تیره اورز مونژ ته ووایل چه نویی تانکونه راتلونکی جمعه یا اورز کی رازی یا رارسیگی یا اوری یا رسیدگی راه رسیگی.

    18-صحی قطعه په راتلونکی جمعه کی کلی ته زی. قطعه صحی روز جمعه آینده به قریه میرسد.

    فرقه دیوژن کندک باتلون رییس دگر وال یا دگر من . بلوک پلاتون ده تا پنجاه نفر رییس قوماندان آن برید من. لوا بریگاد کل اردو کرپ. رییس برید من جنرال یا لوتنات جنرال. دلگی سکواد غنوده لجی منت. پای.

  18. Hi

    I wish to publish a book about Pashto language. If you can edit my sentences in Pashto or translate some of stories from Persian into Pashto, I will appriciate. I am a college teacher in Orlando and I have a boarding school for languages. Amir Ghiassi Sghiassi_fhc@hotmail.com 13305 Lacebark Pine Road , Orlando, Fl 32832 USA Tel: 4072819704

  19. I am not Pasho, but I am learning it. 4072819704 in USA. 001 4072819704 I need students and partners. I have a farm in Orlando next to my boarding school. For the unity of mankind.

  20. پشتو پارسی 14

    1-مادر پیش روی بودیم اما شورشیان از عقب بالای حمله کردند. بالای کوه یا بالای سرما.

    مونژ تر پر مختک کی وو. بودیم مگر شورشیان اورپکی یا اورپکو مونز شا لخوا باندی یا ترشا چخه برید وکر. کردند. مونگ تر پر مختک وو مگر اورپکیو له شا چخه باندی برید وکر.

    2-سلاحهای اردوی ملی خراب شده است و آنها به مکانیک آمریکایی ضرورت دارند. د ملی اردو وسله خراب شوی دی او دویی یوه آمریکایی مخانیک ته ضرورت لری. یا ارتیا لری. او هغوی یا دویی یو آمریکایانو مخانیک ته ارتیا لری.

    3-عساکر ناتو بزودی افغانستان را ترک خواهند کرد. دناتو سرتیری ژر به افغانستان پریدی. میپرند. ترک به وکری خه وزی ووزی واتل. مر منفی میکند و به آینده می سازد.

    4-قوماندان به عسکرها ی خود گفت که با تانکهایتان از دروازه شمالی داخل شهر شوید. قوماندان په خپل سرتیری ووایل گفت که هغوی… تانکونه لپاره شمالی دروازه چخه شار ته داخل شی. قوماندان په خپل سرتیری ووایل چه هغوی تانکونه سره شمالی دروازه نه شار ته داخل شی.

    5-ما به کارمندان نو ضرورت داریم. مونژ نویی کارمندان ضرورت لرو. مونژ ارتیا لرو چه نویی کاری گه مقرر کرو یا استخدام کرو.

    6- به قوای امنیتی در باره این موضوع بگویید. دامنیتی قوا ووایه دغه موضوع په باره کی امنیتی زوانکونه ته ووایی.

    7-ما به یک ترجمان احتیاج داریم که به عسکران بگوید که تانکها و منطقه را محافظت کنند. مونگ یوه ترجمان ته ارتیا لرو چه سرتیری ته ووایی که تانکونه ا سیمه ته محافظت وکری.

    8-گزارش یا راپرت استخباراتی نشان میدهد که ما میتوانیم مرکز طالبان را از بین ببریم.

    پشتو پارسی 14

    1-مادر پیش روی بودیم اما شورشیان از عقب بالای حمله کردند. بالای کوه یا بالای سرما.
    We were advancing or forwarding but the insurgents attacked us from behind.
    مونژ تر پر مختک کی وو. بودیم مگر شورشیان اورپکی یا اورپکو مونز شا لخوا باندی یا ترشا چخه برید وکر. کردند. مونگ تر پر مختک وو مگر اورپکیو له شا چخه باندی برید وکر.

    2-سلاحهای اردوی ملی خراب شده است و آنها به مکانیک آمریکایی ضرورت دارند. د ملی اردو وسله خراب شوی دی او دویی یوه آمریکایی مخانیک ته ضرورت لری. یا ارتیا لری. او هغوی یا دویی یو آمریکایانو مخانیک ته ارتیا لری.
    The weapons of the National Army of Afghanistan are damaged and they need an American mechanic ; to repair or fix them.
    3-عساکر ناتو بزودی افغانستان را ترک خواهند کرد. دناتو سرتیری ژر به افغانستان پریدی. میپرند. ترک به وکری خه وزی ووزی واتل. مر منفی میکند و به آینده می سازد.
    The soldiers of NATO will leave Afghanistan soon.
    4-قوماندان به عسکرها ی خود گفت که با تانکهایتان از دروازه شمالی داخل شهر شوید. قوماندان په خپل سرتیری ووایل گفت که هغوی… تانکونه لپاره شمالی دروازه چخه شار ته داخل شی. قوماندان په خپل سرتیری ووایل چه هغوی تانکونه سره شمالی دروازه نه شار ته داخل شی.
    The commander said to his soldiers that they should come to the city with their tanks from the North gate of the city
    5-ما به کارمندان نو ضرورت داریم. مونژ نویی کارمندان ضرورت لرو. مونژ ارتیا لرو چه نویی کاری گه مقرر کرو یا استخدام کرو.
    We need new employees.
    6- به قوای امنیتی در باره این موضوع بگویید. دامنیتی قوا ووایه دغه موضوع په باره کی امنیتی زوانکونه ته ووایی.
    Say to the security forces about this matter, or concerning this matter.
    7-ما به یک ترجمان احتیاج داریم که به عسکران بگوید که تانکها و منطقه را محافظت کنند. مونگ یوه ترجمان ته ارتیا لرو چه سرتیری ته ووایی که تانکونه ا سیمه ته محافظت وکری.
    We need a translator that he/she should tell the soldiers ,they have to take care of security of tanks and area.
    8-گزارش یا راپرت استخباراتی نشان میدهد که ما میتوانیم مرکز طالبان را از بین ببریم.
    داستخباراتی راپرت خیی شودل چه مونگ کاوالای شو چه طالبانو جایگانی مرکزونه خراب کرو.
    The report of the intelligent confident report shows that we have the capacity to destroy the center of commander in chief of Taliban or Zaleman.
    9-هلی کوپترهای تمامی تستهای خود را تمام کردند. چورلکی په خپل تول امتحانی پروازونه یا الوتنی الوتکی خلاص کری. یا وکر. چورلکو په خپل امتحانی الوتنی خلاص کر یا وکر.
    The helicopter finished all their tests.
    10-قوماندان پخپل سرتیری ته ووایل چه په خپل وسله واخلی. اما شالخوا راشی. قوماندان به سربازانش گفت که اسلحه های خود را بردارند شدی در عقب او حرکت کنند.
    The commander told his soldiers that they should take their weapons and marsh or go after him, or behind him.
    11-خوردن گوشت خراب فاسد برای صحت خوب نیست. ناپاکه غواشه خورل صحت لپاره خه نه ده . زیان لری. ضرر لری.
    To eat the bad or spoiled meat is not good for the health. Or old meat
    12-زخمیان ملکی را به شفاخانه ببرید. دملکی زخمیان روغتون ته بوزی. بوزی ببرید یا ورولی راولی بیاورید. تپتیان تب داران زخمیان. د ملکی وژل شویی کسان یخچال ته بوزی.
    Take the wounded personnel or civilians to the hospital.
    13-ببینید که مشگل هست مشگلی در این منطقه هست؟ وگوری چه دا اصلی ستونزه اوکه نه ده. ووینی ببینید.
    Look if there is any difficulties in the area or in this area?
    14- ما میخواهیم جای دیگری را برای نشستن پیدا کنیم. ما میخواهیم یک موقعیت دیگری را .. مونژ غوارو یوبل موقعیت یا یو بل زای شناس یا نشست لپاره پیداکرو.
    We want to find another landing place for our landing.
    15-نیروهای اتلافی میخواهند که از طرف کوهستان حمله کنند. د اتلاف قوا غواری چه له غرونه چخه یا غرونه طرف ته برید وکری. یا لخوا دغرونه له طرفه …
    The ISAF or coalition forces wants to attack from the mountain side.
    16-خواهشمنداست که با ادارات محلی همراهی کنید یا همکاری کنید. لطفا د محلی داداری محلی یا محلی اداراتی سره همکاری وکری. یا لطفا د محلی رسمی ادارات سره همکاری وکری. مهربانی وکری . محلی مسولین رسمی سره مامورین رسمی محلی مرسته وکری.
    Please, cooperate or coordinate with the local official.
    17-دیروز به ما گفتند که تانکهای نو جمعه میرسند. پرون دویی ووایی چه نویی تانکونه پرون یا تیره اورز مونژ ته ووایل چه نویی تانکونه راتلونکی جمعه یا اورز کی رازی یا رارسیگی یا اوری یا رسیدگی راه رسیگی.
    Yesterday we were told that new tanks will arrive this Friday.
    18-صحی قطعه په راتلونکی جمعه کی کلی ته زی. قطعه صحی روز جمعه آینده به قریه میرسد.
    The medical unit will go to the village next Friday.
    فرقه دیوژن کندک باتلون رییس دگر وال یا دگر من . بلوک پلاتون ده تا پنجاه نفر رییس قوماندان آن برید من. لوا بریگاد کل اردو کرپ. رییس برید من جنرال یا لوتنات جنرال. دلگی سکواد غنوده لجی منت. پای.

  21. پشتو پارسی امیر

    1-جنرال مارک به افراد خودگفت سر سبا فقط در شش صبح از طرف شمال داخل قریه شوند.
    General Mark told his people that in morning at six o’clock enter only from the North side of the village.
    جنرال مارک په خپل خلکو ته ووایل ووایی چه سرله سیا وختی شپگ بجی له شمال لخوا کلی ته راننوزی داخل شی.

    2-به سربازان بگویید که برای جنگ آماده باشند.
    Tell the soldier to be ready for the war.
    سرتیری ته ووایی چه جنگ لپاره آماده شی. تیارشی.

    3-برای عملیات کوهستانی به سربازان قطعه زره دار ضرورت هست. دارد. غرنی عملیات لپاره د زره دار قطعه سرتیری ارتیا لرو. ضرورت ده.
    For the mountain operation we need the armed soldiers; of the armed unit.
    4-هنوز تحقیقات ما ادامه دارد. دتراوس پوری زمونگ تحقیقات ادامه لری. تیرنی پلاتنی
    Still or investigation continue.
    5-به هلیکوپتر ها با تجهیزات نو مجهز شده اند. تجهیز شده اند. چورلکی په نویی تجهیزات سره تجهیز شوی دی.
    The helicopters are equipped with new equipment.
    6-دادمند شی مطمین شی که مخابره ها بخوبی کار بدهد. دادمند شی چه مخابره به شه توکه کار وکری. وکری.
    Be sure that the communication and telecommunication are working well.
    7-سلاحهای نو جدید به سربازان قطعه 27 توزیع شد. نویی وسله اوه ویشتم قطعه سرتیری ته توزیع وشوی. ویستل وشوی.
    The new weapons are distributed between the soldiers of the unit twenty seven.
    8-قطعه صحی در هفته آنیده به قریه میرود. صحی قطعه به راتلونکی اونی کی کلی ته زی. رازی می آید زی میرود.
    The medical unit will go or is going to the village in the next week.
    9-قوت ها هفته آینده عملیات می کنند. قوتونه هفته آینده راتلونکی اونی عملیات کوی. هفته پوری.
    The forces will operate next week.
    10-مردم محلی را از نزدیک تانکهای نظامی دور کنید. دمحلی خلک اوزی پوزی نظامی تانکونه نژد چخه لری کری. لری دوری نژدی نزدیکی.
    Do not let that the local people be close to the military tanks. Send away or let the people have distance from the military tanks.
    11-سربازان به حمایت قوای هوایی ضرورت دارند. زمونگ سرتیری د هوایی زواکونو ملاتر ته ارتیا لری.
    Our soldiers need the support of the air force.
    12-سربازان از خیمه ها بیرون شدند. سرتیری له خیمه چخه واسیلی دی . د باندی وسیلی دی. خیمه ژدی قژدی.
    The soldier are going out of the tents. The soldiers are out of the tents.
    13-شورشیان از این منطقه بیرون شده اند. اورپکی له دغه سیمه چخه د باندی واسیلی دی وتیلی دی.
    The insurgents are out of this area.
    14-ما اسلحه ها را پیدا کردیم. مونگ وسله پیدا کوی. وسله نونه. وسله مونه
    We found weapons.
    15- بپرسید که چرا راپرت شفاخانه نظامی را بما نداده اند. پختنه اوکی چه ولی توزی نظامی روغتون ته مونژ راپرت نه دی راکره.
    Ask why they did not give us the report concerning the military hospital. Ask them why..
    16-عملیات کوهستانی بسیار دشوار بود . د غرنی عملیات دیر سخت وو. وی . وه.
    The mountain operation was very difficult.

    17-ما شمارا به شفاخانه در کابل می بریم. مونژ تاسو تاسی په کابل روغتون کی بیایو. نه بیایو نمی بریم. بوزی به بوزی می بریم. بوزلل بردن. ونیسی بگیرد.
    We take you to the hospital in Kabul.
    18-کاروان عسکر که اسلحه حمل و نقل می کرد کمین کرده شد. کمین کردند. د توزی نظامی کاروان چه وسله انتقالاول کمین وکر.
    There was an ambush for the military convey that transport weapons.
    19-ماه گذشته در منطقه لوگر سه تا ماین کشف شد. تیره میاشت په لوگر منطقه سیمه کی دری مایونه کشف شوی دی.
    There was three mains was found in the area of Lugar. Three mains is found in the Lugar area.
    20-ساتالایت ها بالای کوهها نصب شده اند. ساتالایتونه په غرونه باندی کی نصب شوی دی. ونه درخت
    The satellites have been installed on the top of mountains.
    21-برای سربازان بگویید که با رسم و رواج افغانان آشنایی پیدا کنند. سرتیری ته ووایی چه افغانان رسم او رواج (افغانان) سره آشنایی پیدا وکری. وکری امریه می شود.
    Tell to the soldiers that they should be familiar with the tradition and culture, language of the Afghans.
    22-شورشیان برای امنیت یک تهدید بزرگ بشمار میروند. اورپکی د امنیت لپاره(چخه) یوه لوی تر یوستر گواخ شمر لیگی. گواخ تهدید شمر کیگی بلل کیگی.
    The rebellions are a great treat for the security. Or they treat the security in a great degree.
    23-دکتر ها جستجو می کنند که منبع مریضی را پیدا کنند. داکترونه یا داکتران کوشش کوی چه د ناروغی منبع یا سرچینه تیره نی پلاتونی پیدا وکری.
    The doctors are trying to find the source of the sickness, illness or diseases.
    24-مقامات آمریکایی کوشش میکنند که منبع دهشت گران را پیدا کنند. د آمریکایی استخباراتی چارواکی هسه کویی د دهشت گر سرچینه منبع پیداکوی.
    The American security is trying to find the source of the terrorist , or the terrorist routs.
    25-قوت ها را به طرف پل شرقی روان کنید. قوتونه شرقی ختیز پله لخوا یا خوا ویلی گه ویل ژه. ولیگی. ختیز شرق لویدیز غرب.
    Send the forces to the bridge in the East side.
    26-پستی تلاشی وسایل ملکی راتوقف میکند. کردند متوقف کردند. دتلاشی پسته ملکی وسایط وسایل سرویلی دی دراویلی دی.
    The check point station, the check point post stopped the civilian belonging.
    27-قطار اکمالاتی تحت آتش دشمن آمد. اکمالاتی قطار د دشمن اورلاندی راغی. راغلی تراور لاندی.
    The supporting convey is under the fire of the enemy.
    28-قطعه گزمه شب گزمه کرد. گزمه قطعه شپه گزمه کرو.
    The unit patrol is patrolling in the night.
    29-قطعه ماین پاکی از انفجار ماین ها جلوگیری کرد. د ماین پاکی قطعه له مایونو چادونی که مخ نیه مخ نیه نیوی جلوگیری.
    The cleaning unit for the mains has stopped the explosion of mains.
    30-بخاطر میحط آلوده سربازان مریض شده اند. خپل محیط بخاطر سرتیری ناجور شوی دی. دتکر میحط لکبله بخاطر. چاپیریال محیط.
    For the contamination area the soldiers were sick.
    31-کاروان نظامی سروقت رسید. دتوزی نظامی کاروان په شه خه وقت وخت رسیگی.
    The military convey came on time.

  22. پشتو پارسی امیر

    1-عسکران اسمیت به خاک عادت ندارند. د اسمیت ضابطونه خاری سره عادت نلری.
    The soldiers of sergeant Smith have problems with the soil. Are not used to the soil.
    2-ماه آینده در این قریه یک شفاخانه و یک مکتب باز میشود. راتلونکی میاشت که هغه کلی کی یوه روغتونونه او یوه مکتب. په دغه هیواد کی . یوه مکتبونه جوریریگی.
    Next month there will be here a hospital and one school, they are opening here one school and one hospital.
    3- یوه مکتب یا دوه مکتبونه جوریگی. فردا ملل متحد میآنید. مطمین شوید محافظین داشته باشند. سبا ملگری متحدونه رازی دادمند شی محافظین لری.
    Tomorrow the representatives of the United Nations are coming, be sure that you have enough guard for them, or you have enough trained soldier to protect them.
    4-قطار تیل زیر حمله بود. د تیلو قطار د حمله لاندی وو.
    The petrol convey was under the attack.
    5-سرک کندهار خراب شده است و قطار ما رفتن نمی تواند. نمی تواند برود. دکندهار سرک خراب شوی دی او زمونگ قطار نشی تللی.
    The street of Ghandhar is damaged and our convey cannot continue its travel; or cannot drive any more. Or there.
    6-باید عکس چندین عکس توسط ساتالایت گرفته شود. باید چو قطعه عکسونه په ساتالایت په واسطه واخستل شی.
    It should be taken some pictures by the satellite possibilities.
    7-عکسهای ساتالایت خوب نیست. دساتالایت عکسونه خه نه دی.
    The pictures has been taken by satellites are not good.
    8-مطمین شوید که آنان سربازان کافی اردو . کافی اندازه اردو داشته باشند. مطمین شی چه هغه کافی(دویی هغوی) قوا لری. ولری.
    Be sure that they should have enough soldiers for the army. For their army…
    9-بما خبر رسیده است که شورشیان فردا را ه قطار مارا می گیرند. مونگ ته خبر رسیده دلی دلای دلی چه اروپکی زمونگ د قطار لاری لاره نیسی. مونگ ته به ما. زمونگ قلم نیسی
    We are informed that the rebellions will stopped our convey tomorrow.
    10-ماباید از رسم و رواج محلات احترام کنیم. مونگ باید د محلی رسم رواج ته احترام وکرو. وکو دوالدستوه نه.
    We must respect the local tradition and cultures.
    11-در جنگ دیشب همراه شورشیان ماه آینده یک میدان هوایی نو باز میشود. راتلونکی میاشت. سهار راتلونکی بعداز. یوه نو هوای دگر نوی هوایی میدان. نوی توپک افتتاح کیگی. پرانستل کیگی. خلاصی کیگی.
    The fight we had with the insurgents yesterday night, there will be opened a new air port.
    12-من حشمت را تعین میکنم که سعی کند رهنما باشد. زه حشمت تعین کرو کو چه ببیند اگر کدام ..رهنما است. زه حشمت تعین کوو چه وگوری ته هلته کوم رهنما وی. تعین نوم
    I appointed or selected Heshmat ; so he will try to guide .
    13-کروپ ضابط اسمیت همراه خاک بلد نیست. د ضابط اسمیت کروپ دله خاری سره عادت نه لری. جوری.
    The group with the Sergeant Smith has no knowledge about the soil, or is not used to this soil.
    14-لطفا همراه من کمک کنید که چاه را بکنم. لطفا مونگ سره مرسته کوی وکری چه یوه چاه وکیندو بکنیم. مهمات ما خلاص شده است . زمونگ مهمات خلاص شوی دی.
    Please, help me to dig the well. Or to build a water well. Or Hole.
    15-دغه مهم ده. دا دیره مهم ده چه مخابراتی سیستم جور کرو.
    That is very important that you have good telecommunication system.
    16-کاروان به آهستگی حرکت میکند و آسان است که مورد هدف قرار گیرد. کاروان ورو حرکت کوی چو زکه او آسان ده چه نکانه نشانه ووشی یا ویشی.
    The convey is going or moving very slowly and it is easy to be aimed. As the convey is moving slowly so it is easy to be a target.
    17-ما باید عسکران خود را دو چند بسازیم. مونگ باید پخپل عسکران دوه چنگک کرو. باید خپل سرتیری چندک کرو.
    We should doubled our soldiers number. We should have double soldier as we have now.
    18-قطعات گزمه از طرف شب گزمه میکنند. دگزمه قطعات د شپه خوا لخوا چخه گزمه کوی. شپه له طرف چخه. قطعه های زره دار. قطعه تعلیمی.
    The night patrol are patrolling in the night time.
    19- تجسس قطعه. این وظیفه شبانه شان است. دغه د دویی شپه وظیفه ده. اورز دغرمه چاشت. د مازدیگر دیر وقت عصر.
    That is their duty.
    20-سبا رخصتی محلی است. سبا محلی رخصتی دی ده.
    Tomorrow is a local holiday.
    21-سربازان اجازه ندارند که در شهر باشند. سرتیری اجازه نلری چه په شار کی وی.

    The soldiers are not allowed to stay in the city.
    22-قاچاق چیان مواد مخدر را قاچاق می کنند. قاچاق توانکی مخدره مواد قاچاق کوی. توکی مواد. کوونکی …
    The illegal drug activists smugglers are taking with themselves the drug and narcotic materials
    23-مواد مخدره کشف شد. مخدره مواد کشف وشوه شوی دی.
    The narcotic materials are discovered.
    24-سلاحهای گمشده پیدا شدند. ورک شوی وسله پیدا شوی دی. ورک شوی کاغذونه . غلاوه شوی توده شوی مریض شوی. خراب شوی لیکل شوی.
    The missing weapons are found.
    25-دکابل کندهار لوی راهی خراب شوی دی. یوه تکر که چپه شوی دی . تکر لاری. او یوه راپرت وایی چه هغه لاری خوراکی مواد انتقال لاول.

    26-شاهدان وایی لاری په هوا کی وترخید یوه تانک په قطار روان وو. او پرماین برابر شو تانک منفجر شوه هیچ چوک زخمی نه ده شوی . په کابل کی مشگلات وو. مونگ یوه نویی پلان لرو.

    27-کمیسیون وایی سره ددی چی هغوی په غزنی کی د خپل تشتول شوی همار د خلاصون لپاره د طالبانو لومریی شرطونه پر زای کری. خولا هم دهغوی دغه همکار د طالبانو سره یر غمل پاتی دی.

    28-ددغه کمیسیون دو یاند په وینتر دی دمه یی د طالب جنگیالیو اووه مری چی د کابل په بیلابیلو پشو کی وژل شوی وو هغوی ته سپارلی دی.

    29-ددغه ویاند په خبره احمد چی د دوو میاشتو راهیسی د طالبانو په بند کی دی د تیلفون په لیکه یی خپل کورنی ته ویلی چی د هغه روغتیایی حالت د انیشینی ور دی.

    30-سره ددی چی د غزنی په ولایت کی د سولی د تینگشت د کمیسیون د استازی احمد دنیولو پوره دوه میاشتی اوری ددغه کمیسیون چارواکی وایی چی هغه به دیر ژر طالبانو له بنده خوشی شی.

    31-دکمیسیون و یاند عسکری بی بی سی ته وویل چی هغوی د شاغلی احمدی د خوشی کولو په بدل کی تر دی مهاله د طالبانو اوه مری هغوی ته سپارلی دی.

    32-دا هغه کسان ووچی د مجاهدینو د بری د شپار سمی کلیزی دلمانزلو په اورز او یوه اورز وروسته له هغی په کابل کی وژل شوی وو.

    33-شاغلی احمدی دا راز وویل اوسه یی چی د طالبانو سره د تیلفون په لیکه اریکی تینگ کری.

    34-نو د شاغلی احمدی د خلاصون په اره یی داسی جواب نه دی اوریدلی چی زره ی په اوبه وچشی.

    35-د یو شمیر عالمانو سپین گیرو او دهغو تیلفونی اریکو له مزی چی سره یی لرو خو له بده مرغه تر اوسه یی کوم مثبت جواب نه دی راکری.

    36-په دی وروستیو کی یی ویلی دهغه شه نیته چی موگ یی مری ورسپارلی ویلی یی دی چی وروستی غوشتنی به هم درته ووایو.

    37-خو له بده مرغه هغوی یو واحد او زانگری مرکز ناری نو تر اوسه دیر پر مختگ ن دی شوی.

    38-شاغلی احمدی ددغه کمیسیون لومری غری نه دی چی د طالبانو له خوا بر مته شوی.

    39-تر دی وراندی په زابل کی ددغه کمیسیون استازی د ناپیژندل شویو وسله والو له خوا وویشتل شو او یو بل کارکونکی یی د کندهار په ولایت کی په دزو دویشتلو وروسته تپی شو.

    40-له بله داسی رپوتونه هم شته چی وایی د افغانستان په مشرانو جرگه کی د برمته شوی سناتور احمدی د خلاصون په اره چه چه موده وراندی دلوگر په ولایت کی پرغمل شوی و روانی دی.

    41-طالبانو ددغه بر مته شوی سناتور د خلاصون په بدل کی له افغان حکومته د بندی طالبانو د خوشی کولو غوشتنه کری وه.

    42-دلوگر ولایت پولیس چارواکی وایی چه طالبانو د دری تنه تشتول شویو قاضیانو د خوشی کولو په بدل کی دهغوی دکورنیو نه دپیسو غوشتنه کری.

    43-دلوگر ولایت چی د کابل گردیز پرلویه لاره پروت دی دیر زله دتاوتریخوالی او سری تنشونی پیشی په کی شوی دی.

  23. مولانا جلال الدین رومی هم در زمان خودش تکفیر شده بود و فردوسی هم همچنین

    متاسفانه از دین برداشتهای گوناگون میشود و کسانی که نا اهل هستند از آن سو استفاده های غیر انسانی میکنند. تا مادامیکه دین باعث خوبی برادری برابری و کمک و عشق محبت باشد خوبست و قابل احترام ولی هنگامیکه دین شمشیر برکشید تا دیگران را که برداشتهایی دیگر دارند سر به نیست کنند آنوقت دین داشتن قابل فکر کردن است. متاسفانه دین هم مثل بسیاری از مکتب ها و روشها برداشت هایی دیگر را ارایه میدهد و کسانی هستند که حتی با وجود اعتقاد نداشتن به دین از آن بعنوان حربه ای برای پیشبرد مقاصد شوم خود سو استفاده میکنند. مثال آن کسانی که مثلا ژندارک را به عنوان جادوگر سوزانیدند و یا در قرون وسطی که از دین مسیحیت که بایست سرچشمه خوبی و عشق باشد برای کشت کشتار های وحشیانه سو استفاده کردند همین طور هم مثلا بین مسلمانی یزد معاویه و ابوسفیانها و مولانا رومی فرق بسیار هست هر دو شاید خود را مسلمان مینامیدند ولی میان ماه من تا ماه تابان تقاوت از زمین تا آسمان است. این است که صرف تظاهر و اینکه گفته شود من دیندار هستم و تو نیستی و یا جا نماز آبکشی نمی تواند منبع دینداری باشد به عبارت دیگر عمل و کار مهم است نه گفتار.

    روشن است که شیادانی که از دین سو استفاده مادی و با قدرتی میکنند از آن بعنوان یک حربه بسیار برنده سو استفاده های فراوان کرده و میکنند و مردم را به نام دین بجان هم می اندازند. اینکه عطار بگوید که ماست من شیرین است معتبر نیست بلکه خود ماست بایست شیرین باشد و اینکه کسی خود را دیندار بنامد و دیگرانرا بی دین نیز از درجه اعتبار ساقط است مسلم است که انسانانی برای چیره شدن بر مشگلات روز از دین سو استفاده خواهند کرد و کرده اند و میکنند. مهر بی دینی یا با دینی بهرکس زدن توسط دیگران که برای مقاصدی خاص دندان تیز کرده اند عملی مذموم است.

    اختلافات بین ادیان الهی هم ساخته دست بشر است و اگر قرار باشد در دنیای دیگر مثلا حضرت عیسی و حضرت محمد در بهشت باشند مسلم است که بین آنان اختلافی وجود نخواهد داشت و با هم با مهربان و عشق زندگی خواهند کرد.

    متاسفانه خرافات و تعصب های غیر منطقی دین ها را آلوده کرده اند و مثلا مومنان هر دین دیگران را کافر و خارج از راه مثلا حق میدانند. در صورتیکه اساس همه ادیان یکی است ولی متاسفانه مردم تنها نام یک دین را بدک میکشند بدون اینکه اطلاعات جامعی از دین خود داشته باشند که مثلا مقلدان تابع اطاعت یک نفر هستند و چون بشر جایز خطا است اگر او اشتباه کند گروهی هم اشتباه خواهند کرد. و این هم چیزی شبیه همان روش دیکتاتوری است که اگر دیکتاتور دیوانه شود دیوانگی هایش بسیار پر هزینه خواهد بود.

    مسلمانی که از دین تنها یک اسم را یدک می کشد نه قرآن خوانده و نه تحقیقاتی کرده است با یک تعصب شدید دیگران را کافر و بی دین میخواند در صورتیکه خودش هیچ اطلاعی از دین ندارد. و متاسفانه گرفتاری از همین جا شروع میشود که میشود اینان را مثل آدمکهایی مورد سو استفاده توسط کسانی نظیر یزند قرار بگیرند. کسانی که در راس هرم دینی نشسته اند شاید بخواهند برای خود خواهی ها و تمامیت خواهی های خود دیگران را برده وار مورد سو استفاده قرار دهند که نمونه اش همان کشیش هایی هستند که علاوه برا استفاده کلان مادی از مومن ها به کودکان آنان نیز دست درازی فرمودند؟ و یا همان روحانی نمایانی که همه کار زشت را در خلوت انجام میدهند و به دیگرانی که هشیار و با علم هستند گیر میدهند و آنان را تکفیر میکنند تا توسط عوامل نادان خود مورد آزاد و اذیت قرار بگیرند.

    اگر حضرت بها الله را به عنوان یک متفکر حتی مورد نگرش قرار دهیم فرمود اند که اگر دین سبب اختلاف و ناراحتی میشود بی دینی بهتر است منتهی امروز کدام بهایی معتصبی را سراغ دارید که این اصل را کاملا قبول داشته باشد که دین برای بهتر زیستن و بهتر بودن آمده است نه برای اختلاف کشت و کشتار و ناراحتی.

    متاسفانه بهاییان متعصب و مسلمانان متعصب و مسیجیان متعصب راه دوستی و عشق را گم کرده و راه اسمی را برگزیده اند. مثلا یک بهایی دزد و شیاد باید بیشتر مورد احترام قرار بگیرد یا یک مثلا بی دین خوب والا و عاشق و درستکار اگر واقعا دین نتواند انسانهایی والا تربیت کند به کلام همان حضرت بها الله بی دینی بهتر است؟ همین طور یک مسلمان متعصب که دستش به خون عروسان شیراز آلوده است چه فایده ای برای خدا و اجتماع خواهد داشت. بنام دین انسانهایی را بی خانمان کردن و آواره نمودن و بعد هم تکفیر کردن و منزوی کرده کاری بیهوده است و هیچ کار انسانی نیست. بگذازید انسانها آزاد و سالم تصمیم بگیرند و زور چپان کردن دین کاری غیر عادی و بیهوده میباشد.

    همه میدانید که ثابت کردن خدا به طریق علمی امکان پذیر نمی باشد همانطوریکه بی دینان از ثابت نکردن آن عاجز شده اند. این موضوع بما براحتی میگوید که عقل و دانش ما برای درک همه مجهولات ما عاجز است همانطوریکه یک گاو با همه بزرگی نمیتواند در باره انسان و امکانات او مثلا سلفون فکر کند ما هم اکنون نمی توانیم در باره عظمت دنیا و کهکشانها و بزرگی و کوچکی بیش از حد گیتی فکر کنیم . البته ممکن است روزی به آن درجه از دانش برسیم که رسد آدمی بجایی که بجز خدای نبیند ولی امروز ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم.

    مثلا اگر صد سال پیش کسی در باره اینترنت و یا همان جام جم نما صحبت میکرد با مسخره مردم روبرو میشد امروز هم همین طور شاید صد سال و یا دویست سال دیگر بشر بتواند بسیاری از مجهولات کنونی را حل کند مثلا بر تمام بیماری ها غلبه کند و یا فساد و دشمنی را ریشه کن سازد و یا حتی بر مرگ هم پیروز شود.

    این است بیایید که همدیگر را دوست بداریم و برای سعادت نوع بشر بکوشیم صرف نظر از دین های آنان نژاد های ساختگی و ملیت های من در آورده ای. همه میدانیم که اینها ساخته دست انسانهایی هست که میخواهند دیگران را برده کنند و ابزار و اسلحه و مواد مخدر خود را بفروش برسانند. مگر حضرت مسیح بیش از شش هزار کلیسا به مردم معرفی کرد؟ یا حضرت محمد اینهمه مذهب آورده بود؟ همانطوریکه کردها برادران ما در بیش از پنج کشور زندگی میکنند در حالیکه تابع حکومتهایی متفاوت هستند ولی در حقیقت همه کرد هستند و باهم فرقی ندارند این مثال در باره سایر اقوام خاور میانه ای هم صدق میکنند که کشور مارا پاره پاره کرده اند و بین ما اختلاف انداخته اند. اگر اختلاف خوب است چرا بین ولایات آمریکا این اختلافها وجود ندارد؟

    دین ما بایست دین عشق و دین انسانیت باشد که همه ادیان را و همه مکتب های خوب انسانی را در برخواهد گرفت و پیامبر ما همان پیامبر دوستی وعشق است که در مولانا جلال الدین رومی عطار ابن سینا فردوسی حافظ و سعدی و بی دل حلول کرده بود. و یا در تولستوی و ویکتور هوگو و سایر انسان دوستان و فلاسفه عشق نفوذ کرده بود. یا حضرت موسی که قانون آورد و حضرت زرتشت که گفتار نیک پندار نیک رفتار نیک را سرلوحه زندگی بشریت کرد و یا حضرت عیسی که عشق و برادری و دوستی را ارمغان آورد و یا حضرت محمد برادری و برابری را هدیه کرد و تاکید بر آموزش زن و مرد مسلمان حتی اگر دانش در کشور چین باشد و آموزش و طلب علم برهر زن و مرد مسلمان واجب است. یکی از دین برداشت علمی و دوستی و محبت میکند و دیگری کشت کشتار قتل و غارت که مثالهایش را در پیش نوشتم. مثلا مولوی عقیده داشت که خرجهای سفر به مکه بایست خرج دردمندان شود که ای بیخبران کجایید کجایید معشوق در اینجاست بیایید بیایید معشوق در خانه دیوار به دیوار تو حیران در بادیه سرگردان چرایی؟ که عاشق سرگردان به از عاقل نشسته.

    شاید آنچه ادیان میخواستند همانا دوستی محبت زندگی را برای هم آسان کردن تعاون تکامل و پیشرفت بوده است که متاسفانه به دست دین فروشان جبار زمان اصل فدای فرع شده و یک مشت خرافات و جهل و تعصب های بی پایه را پایه های دینهای دستکار شده خود کرده اند.

  24. Pro-Repair Autoshop Software >About Us

    Improve your Pashto conversation | Learn Pashto Language

  25. Tricia says:

    I know this website presents quality dependent articles
    and extra material, is there any other web page which gives these kinds of information in quality?

Leave a comment